ملا احمد نراقی:جهل باشد علم تقلید ای عمو ای بر این تقلید بادا صد تفو
❈۱❈
جهل باشد علم تقلید ای عمو
ای بر این تقلید بادا صد تفو
بنده ی تقلید میدان خاص و عام
جملگی تقلید را گشته غلام
❈۲❈
جمله را آورده گردن در کمند
پایشان و دستشان را کرده بند
آن یکی در قید تقلید علوم
وان دگر محبوس تقلید رسوم
❈۳❈
این شنیده یک قضیه ز اوستاد
یا دو نکته از پدر بگرفته یاد
گفته جایی لانسلم نیست این
وحی یا الهام ربانیست این
❈۴❈
صد نتیجه آورد از آن برون
عالمی گردد به عالم ذوفنون
زان قضیه هیچ نه آگاهیش
نی مقدم داند و نی تالیش
❈۵❈
گر ز اصل آن ازو پرسی بجد
یا عنودی خواندت یا مستبد
یا تورا گوید که سوفسطائیی
یا جهول خالی از دانائیی
❈۶❈
منشأ آن را نداند از چه خواست
مبدأش چه منتهای آن کجاست
چون قضایایش نبود از اجتهاد
آن نتایج جمله از تقلید زاد
❈۷❈
پس بود تقلید یکسر علم او
کی ز گربه شیر زاید ای عمو
چون بنای کار بر تقلید بود
کی ز حق او قابل تأیید بود
❈۸❈
زمره ی دیگر بتقلید و گمان
گشته محبوس رسوم باستان
اختیاری نیست خورد و خوابشان
اجتهادی نه یکی زاداب شان
❈۹❈
آمد و شدشان نه اندر دست خویش
بسته قانونها دهانشان را لویش
جمله در تقلید آبا و نیا
جملگی محبوس ریبند و ریا
❈۱۰❈
خانه قانونست زینسان ساختن
کنگر ایوان آن افراختن
صحن آن کردن چنین ایوان چین
گرچه از همسایه دزدیدن زمین
❈۱۱❈
جامه قانون است ببریدن چنان
جبه زنگاری و دستار ارغوان
جامه ی کعبه اگر باید ربود
جامه بر قانون بباید دوخت زود
❈۱۲❈
هست قانون خواندن این میهمان
با فلان و با فلان و با فلان
کاسه قانون نیست در خوان کم زبیست
وام کن ده بیست شب آمد بایست
❈۱۳❈
رسم نبود چونکه در صف نعال
حمله آور سوی صد رای ذوالجلال
چون تویی قانون نباشد در طریق
فرد و تنها راه رفتن بی رفیق
❈۱۴❈
یا کشیدن آب و نان بهر عیال
باره کوری کومکش ای ریش مال
خویش را عادل شمارد آن حقیر
ور عدالت پیشه ای و بی نظیر
❈۱۵❈
مال مظلومان ستاند بیدریغ
با شکنجه زیر چوب و زیر تیغ
گوییش کی با عدالت این رواست
گوید اما این نه از دوران ماست
❈۱۶❈
هست این قانون سلطان هریش
ای هزاران خنده ات بادا بریش
کی کند قانون ستم را عدل و داد
آفرین بر این عدالتهات باد
❈۱۷❈
ویلکم یا قوم من تقلید کم
و هو حبل من مسد فی جیدکم
رشته تقلید از پا باز کن
پیش خود رسمی ز نو آغاز کن
❈۱۸❈
تا تو در تقلید هستی ای پسر
بنده ی قانونچیان را ای پسر
رشته را بگسل ز بند آزاد باش
مصلحت بین دل ناشاد باش
❈۱۹❈
ترک این تقلید پرتشویش گیر
مصلحت بینی خود را پیش گیر
هان و هان ای جان من آزاد زی
خواجه ی خود باش از غم شاد زی
❈۲۰❈
بنده ی تقلیند این و آن مباش
خواجه ای تو بنده ی دونان مباش
این رسوم کهنه را بر باد ده
هم گناهان را همی بر باد ده
❈۲۱❈
اختیار خود به دست خویش ده
دست شرع و عقل دوراندیش ده
کامنت ها