ناصرخسرو:پند بدادمت من، ای پور، پار چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
❈۱❈
پند بدادمت من، ای پور، پار
چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
غره مشو گر چه نیابد همی
بی تو نه بهرام و نه شاپور پار
❈۲❈
پشت گرانبار تو اکنون شدهاست
کامدت از بلخ و نشابور بار
خانهٔ معموری و مار است جهل
مار درین خانهٔ معمور مار
❈۳❈
ز ایزد مذکور به عقلی، مکن
جز که به عقل، ای سره مذکور، کار
دیو سیاه است تنت، خویشتن
از بد این دیو سیه دور دار
❈۴❈
پیرهن عصیان بنداز اگر
آیدت از بلعم باعور و عار
خمر مخور، پور، که آن دود خمر
مار شود در سر مخمور، مار
❈۵❈
پیر پدر پار تو خواهد شدن
باز نیاید به تو، ای پور، پار
کامنت ها