ناصرخسرو:این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟ کز تو کس ر امی نبینم شرم و بیم
❈۱❈
این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟
کز تو کس ر امی نبینم شرم و بیم
راست کردند این خران سوگند تو
پرکنی زینها کنون بیشک جحیم
❈۲❈
وان بهشتی با فراخیی آسمان
نیست آن از بهر اینها ای رحیم
زانک ازینها خود تهی ماند بهشت
ور به تنگی نیست نیم از چشم میم
❈۳❈
بر شب بیطاعتی فتنه است خلق
کس نمیجوید ز صبح دین نسیم
کس نمیخرد رحیق و سلسبیل
روی زی غسلین نهادند و حمیم
❈۴❈
از در مهلت نیند اینها ولیک
تو، خدایا، هم کریمی هم حلیم
ای رحیم از توست قوت برحذر
مر مرا از مکر شیطان رجیم
❈۵❈
من نگویم تو قدیم و محدثی
کافریدهٔ توست محدث یا قدیم
زاده و زاینده چون گوید کسیت؟
هردو بندهٔ توست زاینده و عقیم
❈۶❈
در حریم خانهٔ پیغمبرت
مر مرا از توست دو جهانی نعیم
تو سزائی گر بداری بنده را
اندر این بیرنج و پرنعمت حریم
❈۷❈
مر مرا غربت ز بهر دین توست
وین سوی من بس عظیم است ای عظیم
هم غریبم مرد باید، بیگمان
بیرفیق و خویش و بییار و ندیم
❈۸❈
در غریبی نان دستاسین و دوغ
به چو در دوزخ ز قوم و خون و ریم
هرکه را محنت نه جاویدی بود
محنت او محنتی باشد سلیم
❈۹❈
گر ندارم اسپ، خر بس مرکبم
ور نیابم خز، درپوشم گلیم
دام دیو است، ای کبل، بر پای و سر
مر تو را دستار خیش و کفش ادیم
❈۱۰❈
من ز بهر دین شدم چون زر زرد
تو ز دین ماندی چو سیم از بهر سیم
از دروغ توست در جانم دریغ
وز ستم توست ریشم پرستیم
❈۱۱❈
چند جوئی آنچه ندهندت همی؟
چیز ناموجود کی جوید حکیم؟
در مقام بیبقا ماندن مجوی
تا نمانی در عذاب ایدون مقیم
❈۱۲❈
در ره عمری شتابان روز و شب
ای برادر گر درستی یا سقیم
میروی هموار و گوئی کایدرم
مار میگیری که این ماهی است شیم
❈۱۳❈
چشم داری ماه را تا نو شود
تا بیابی از سپنجی سیم تیم
مرگ را میجوئی و آگه نهای
من چنین نادان ندیدم، ای کریم
❈۱۴❈
سال سی خفتی کنون بیدار شو
گر نخفتی خواب اصحاب الرقیم
بر تنت وام است جانت، گر چه دیر
باز باید داد وام، ای بد غریم
❈۱۵❈
جور بر بیوه و یتیم خود مکن
ای ستمگر بر زن بیوه و یتیم
زان مقام اندیش کانجا همبرند
با رعیت هم امیر و هم زعیم
❈۱۶❈
از که دادت حجت این پند تمام؟
از امام خلق عالم بوتمیم
کامنت ها