گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:من دگرم یا دگر شده‌است جهانم هست جهانم همان و من نه همانم

❈۱❈
من دگرم یا دگر شده‌است جهانم هست جهانم همان و من نه همانم
تاش همی جستم او به طبع همی جست از من و من زو کنون به طبع جهانم
❈۲❈
پس نه همانم من و جهان نه همان است زانکه جهان چون من است من چو جهانم
عالم کان بود و منش زر و کنون من زر سخن را به نفس ناطقه کانم
❈۳❈
ای عجبی خلق را چه بود که ایدون سخت بترسند می ز نام و نشانم؟
آب کسی ریخته نشد زپی من نان به ستم من همی ز کس نستانم
❈۴❈
هیچ جوان را به قهر پیر نکردم پس به چه دشمن شدند پیر و جوانم؟
خطبه نجستم به کاشغر نه به بغداد بد به چه گوید همی خلیفت و خانم؟
❈۵❈
گر طمعی نیستم به خون و به مردار چونکه چنین دشمنان شدند سگانم؟
گرت نخوانم مدیح، تو که امیری نیز به مهمان و خان خویش مخوانم
❈۶❈
گر تو بخوانی مرا، امیر ندانمت ورت بخوانم مدیح، مرد مدانم
نامهٔ آزادی آمده است سوی من پنهان در دل زخالق دل و جانم
❈۷❈
بند ز من برگرفته آمد، ازین است کایچ نجبند همی به پیش میانم
تا به من این منت از خدای نپیوست بنده همی داشتی فلان و فلانم
❈۸❈
رنج و عنای جهان کشیدم و اکنون نیز نتابد سوی عناش عنانم
تو که ندانیش هم برو سپس او من که بدانستمش چگونه ندانم؟
❈۹❈
سفله نگردد مطیع تاش نرانی سفله جهان را ازین همیشه برانم
سفله جهان را به سفلگان بسپردم کو به سرایش چنانکه زو به فغانم
❈۱۰❈
ای طلبیده جهان مرا مطلب هیچ گم شده انگار از میان و کرانم
تو به شتاب از پس زمانه دوانی من به ستور از در زمانه رمانم
❈۱۱❈
نه چو من از غم به دم تو باد خزانی نه چو تو من مدح‌گوی حسن خزانم
وانکه دهان تو خوش بدو شود و تر خشک کند باد او ز بیم دهانم
❈۱۲❈
روز ندامت ز بد بس است ندیمم شب به عبادت قرین بس است قرانم
ای همه ساله دنان بگرد دنان در من نه بگرد دنانم و نه دنانم
❈۱۳❈
من که زخون حسین پرغم و دردم شاد چگونه کنند خون رزانم؟
از تو بدین کارها بماندم شاید گرچه نشاید همی که از تو بمانم
❈۱۴❈
من ز تو دورم چو هرچه کرد ز افعال دست و زبانت، نکرد دست و زبانم
نفس لطیفم رها شده‌است اگر چند زیر زمان است این کثیف و گرانم
❈۱۵❈
سوی حکیمان فریشته است روانم ورچه به چشم تو مردم است عیانم
هیکل من دان علم فریشتگان را ورچه به یمگان ز شر دیو نهانم
❈۱۶❈
ملک سلیمان اگر ببرد یکی دیو با سپهی دیو، من چه کرد توانم؟
بر رمهٔ علم خوار در شب دنیی از قبل موسی زمانه شبانم
❈۱۷❈
هیچ شبان بی‌عصا و کاسه نباشد کاسهٔ من دفتر و عصاست لسانم
نان شریعت خوری چو پیش من آئی نرم بیاغشته زیر شیر بیانم
❈۱۸❈
ای بسوی خویش کرده صورت من زشت من نه چنانم که می‌برند گمانم
آینه‌ام من، اگر تو زشتی زشتم ور تو نکوئی نکوست صورت و سانم
❈۱۹❈
علم بیاموز تام عالم یابی تیغ گهردار شو که منت فسانم
در سخنم تخم مردمی بسرشته است دست خدای جهان امام زمانم
❈۲۰❈
زیر درخت من آی اگرت مراد است که‌ت زبر شاخ مردمی بنشانم
کشت خرد را به باغ دین حق اندر تازه کنم کز سخن چو آب روانم
❈۲۱❈
ور بنشیند برو غبار شیاطین گرد به پندی چو در ازو بفشانم
دیو هگرز آب‌روی من نبرد زانک روی بدو دارد آب داده سنانم
❈۲۲❈
تیر مرا جز سخن نباشد پیکان تیر قلم را بنان بس است کمانم
گر عدوی من به مشرق است ز مغرب تیر خود آسان بدو روان برسانم

فایل صوتی دیوان اشعار قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

هیوا
2021-08-03T10:44:55.6316906
سفله نگردد مطیع تاش نرانی / سفله جهان را ازین همیشه برانم مصراع دوم یعنی چی ؟ و چجوری خونده میشه ؟ سپاس 
جهن یزداد
2023-01-08T12:10:55.4930734
زیر درخت من  آی اگرت مراد است بر زبر شاخ مردمی بنشانم
جهن یزداد
2023-01-08T12:20:06.662273
من که ز خون حسین پر  غم و دردم شاد چگونه کنند خون رزانمدیوانه است ناصر خسرو - سخن او  بسیار زیبا و استوار و شیرین است و  با همه سرسختی اش ، راستی او  و دل پاک و سوز دلش  ترا  با خود میکشد و  او را دوست داشتنی میکند