ناصرخسرو:فریاد به لااله الا هو زین بیمعنی زمانهٔ بدخو
❈۱❈
فریاد به لااله الا هو
زین بیمعنی زمانهٔ بدخو
زین دهر، چو من، تو چون نمیترسی؟
بیباک منم، چه ظن بری، یا تو؟
❈۲❈
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم زانو
زین فاحشه گندهپیر زاینده
بنشسته میان نیلگون کندو
❈۳❈
زین دیو وفا طمع چه میداری؟
هرگز جوید کس از عدو دارو؟
همواره حذر کن ار خرد داری
تو همچو من از طبیب باباهو
❈۴❈
در دست زمان سپید شد زاغت
کس زاغ سپید کرد جز جادو؟
جادوی زمانه را یکی پر است
زین سوش سیه، سپید دیگر سو
❈۵❈
زین سوی پرش بدان همی گردی
وز حرص رطب همی خوری مازو
هرچند مهار خلق بگرفتند
امروز تگین و ایللک و یپغو
❈۶❈
نومید مشو ز رحمت یزدان
سبحانک لا اله الا هو
بر شو ز هنر به عالم علوی
زین عالم پر عوار پر آهو
❈۷❈
بنگر که صدف ز قطرهٔ باران
در بحر چگونه میکند لولو
از دیو کند فریشته نفسی
کهش عقل همی قوی کند بازو
❈۸❈
نشنودهستی که خاک زر گردد
از ساخته کدخدا و کدبانو؟
وان خوار و درشت خار بیمعنی
مشک تبتی همی کندش آهو
❈۹❈
نیکی بگزین و بد به نادان ده
روغن به خرد جدا کن از پینو
کز خاک دو تخم می پدید آرد
این خوش خرما و آن ترش لیمو
❈۱۰❈
از مرد کمال جوی و خوی خوش
منگر به جمال و صورت نیکو
کابرو و مژه عزیزتر باشد
هرچند ازو فزونتر است گیسو
❈۱۱❈
وز خلق به علم و جاه برتر شو
هرچند بوند با تو هم زانو
کز موی سرت عزیزتر باشد
هرچند ازو فروتر است ابرو
❈۱۲❈
سوی تو نویدگر فرستادند
بردست زمانه ز افرینش دو
یکی سوی دوزخت همی خواند
یکی سوی عز و نعمت مینو
❈۱۳❈
هریک به رهیت میکشد لیکن
بر شخص پدید ناورد نیرو
این با خوی نیک و نعمت و حکمت
اندر راه راست میکشد سازو
❈۱۴❈
وان جان تو را همی کند تلقین
با کوشش مور گر بزیی راسو
برگیر ره بهشت و کوشش کن
کاین نیست رهی محال و نامرجو
❈۱۵❈
بنشان زسرت خمار و خود منشین
حیران چو به چنگ باز در تیهو
جز پند حکیم و علم کی راند
صفرای جهالت از سرت آلو
❈۱۶❈
بیحکمت نیست برتر و بهتر
ترک از حبشی و تازی از هندو
کامنت ها