ناصرخسرو:گشت جهان کودکی دوازده ساله از سمنش روی وز بنفشه گلاله
❈۱❈
گشت جهان کودکی دوازده ساله
از سمنش روی وز بنفشه گلاله
آمد نازان ز هند مرغ بهاری
روی نهاده به ما جغاله جغاله
❈۲❈
بیسلب و مفرش پرندی و رومی
دشت نماند و جبال و نه بساله
تا گل در کله چون عروس نهان شد
ابر مشاطه شده است و باد دلاله
❈۳❈
نرگس جماش چون به لاله نگه کرد
بید بر آهخت سوی لاله کتاله
طرفه سواری است گل فروخته هموار
آتشش آب و عقیق و مشک دباله
❈۴❈
گرنه چو یوسف شده است گل، چو زلیخا
باغ چرا باز شد دوازده ساله؟
چون بوزد خوش نسیم شاخک بادام
سیم نثارت کند درست و شگاله
❈۵❈
باز قوی شد به باغ دخترکش را
دست شده سست و پای گشته کماله
روی به دنیا نه، ای نهاده برو دل،
داد بخواه از گل و بنفشه و لاله
❈۶❈
نیستی آگه مگر که چون تو هزاران
خورده است این گنبد پیر زشت نکاله؟
هر که مرو را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد هگرز شوی حلاله
❈۷❈
فتنه کند خلق را چو روی بپوشد
همچو عروسان به زیر سبز غلاله
گر تو همی صحبت زمانه نجوئی
آمدت اینک زمان صحبت و حاله
❈۸❈
پیر جهان بد سگال توست سوی او
منگر و مستان ز بد سگاله نواله
جز به جفا و عدههاش پاک دروغ است
ور بدهد مر تو را هزار قباله
❈۹❈
نیک نگه کن به آفرینش خود در
تا به گه پیریت ز حال سلاله
تات یکی وعده کرد هرگز کان را
باز به روز دگر نکرد حواله
❈۱۰❈
معدهت چاهی است ای رفیق که آن چاه
پر نشود جز به خاک و ریگ و نماله
رنج مبر تو که خود به خاک یکی روز
بر تو کنندش بلامحال و محاله
❈۱۱❈
هم به تو مالد فلک تو را که ندارد
جز که ز عمر تو چرخ برشده ماله
نالش او را کشید مادر و فرزند
شربت او را چشید عمه و خاله
❈۱۲❈
نسخت مکرش تمام ناید اگر من
محبره سازم یکی چو چاه زباله
آمدن لاله و گذشتن او کرد
لالهٔ رخسار من چو زرد بلاله
❈۱۳❈
تو به پیاله نبید خور که مرا بس
حبر سیاه و قلم نبید و پیاله
دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت
مردم را چه خیاره و چه رذاله
❈۱۴❈
هرچه درو مغز و آرد بود فرو شد
بر سر ماشوب آمده است نخاله
دیو ستان شد زمین و خاک خراسان
زانکه همی ز ابر جهل بارد ژاله
❈۱۵❈
دانا داند کز آب جهل نروید
جز که همه دیو کشتمند و نهاله
حکمت حجت بخوان که حکمت حجت
بهتر و خوشتر بسی ز مال و ز کاله
کامنت ها