ناصرخسرو:ای به خور مشغول دایم چون نبات چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
❈۱❈
ای به خور مشغول دایم چون نبات
چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
خود چنین بر شد بلند از ذات خویش
خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
❈۲❈
یا کسی دیگر مر او را بر کشید
آنکه کرسیی اوست چرخ ثابتات؟
جسم بی صانع کجا یابد هگرز
شکل و رنگ و هیات و جنبش بذات؟
❈۳❈
چند در ما این کواکب بنگرند
روز و شب چون چشمهای بیسبات؟
گر بخواهی تا بدانی گوش دار
ور بدانی گوش من زی توست هات!
❈۴❈
بنگر اندر لوح محفوظ، ای پسر
خطهاش از کاینات و فاسدات
جز درختان نیست این خط را قلم
نیست این خط را جز از دریا دوات
❈۵❈
خط ایزد را نفرساید هگرز
گشت دهر و دایرات سامکات
زندگان هرسه سه خط ایزدند
مردمش انجام و آغازش نبات
❈۶❈
زندهٔ حق را به چشم دل نگر
زانکه چشم سر نبیند جز موات
این که میبینی بتانند، ای پسر
گرچه نامد نامشان عزی و لات
❈۷❈
خلق یکسر روی زی ایشان نهاد
کس به بت زاتش کجا یابد نجات؟
همچنان چون گفت میگوید سخن
دیو در عزی و لات و در منات
❈۸❈
حیلت و رخصت بدین در فاش کرد
مادر دیوان به قول بیثبات
لاجرم دادند بیبیم آشکار
در بهای طبل و دف مال زکات
❈۹❈
عاقلان را در جهان جائی نماند
جز که بر کهسارهای شامخات
کس نیارد یاد از آل مصطفی
در خراسان از بنین و از بنات
❈۱۰❈
کس نجوید می نشان از هفت زن
کامدهاست اندر قران زایشان صفات
بر نخواند خلق پنداری همی
مسلمات مؤمنات قانتات
❈۱۱❈
هر زمان بتر شود حال رمه
چون بودش از گرسنه گرگان رعات
گر بخواهد ایزد از عباسیان
کشتگان آل احمد را دیات
❈۱۲❈
وای بومسلم که مر سفاح را
او برون آورد از آن بیدر کلات
من ز لذت ها بشستم دست خویش
راست چون بگذشتم از آب فرات
❈۱۳❈
بر امید آنکه یابم روز حشر
بر صراط از آتش دوزخ برات
کامنت ها