گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:گویند عقابی به در شهری برخاست وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست

❈۱❈
گویند عقابی به در شهری برخاست وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
❈۲❈
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز وز ابر مرو را به سوی خاک فرو خواست
زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید گفتا «ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست»

فایل صوتی دیوان اشعار قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سرابیان
2015-07-17T01:14:02
این مصرعز عالم الویش به سفلیش فرو کاستکه در یکی از پیشنهادات آمده آشکارا غلط است. نه تنها این مصرع اصیل نیست بلکه اگر هم بود «اولویش» نبود بلکه باید «علویش» می شد که البته کاربرد علوی به این شکل هم خود خالی از اشکال نیست.
پیام
2015-11-07T13:24:04
قومی شکسته گویند جمعی نشسته خواننده چون نیست خواجه حافظ معذور دار مارا
شکیب shakib.falaki@gmail.com
2015-10-25T14:24:15
در کاربرد عام، کلمه علوی و سفلی به معنی بالا و پستی است لذا کاربرد کلمه علوی با کسر "ع" در بیتی که آورده شده دارای مفهوم است.به مانند از عرش به فرش و مثلی با این مضمون که از عالم علوی به خاک سفلی افکنده شد.
...
2015-11-04T17:23:16
...
مجتبی خراسانی
2015-02-14T12:29:48
غرور و خودبینی چشم خرد ادمی را کور می کند و او غافل از حکم قضا در پیش خواهش های نفسانی می رود و سرانجام خود را در چنگال ناکامی و بدبختی گرفتار می بیند و انگاه درمی یابد که این بدبختی از خود اوست.در چاپ دانشگاه و چاپی که سید حسن تقی زاده انجام داده تنها 4 بیت است که تاریخ ما از ان نقل کرده و اورده.در چاپ تقوی (که نزد حقیر موجود است) این قصیده کامل اورده شده که از نظر شعری قوی تر و شیواتر است:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستوندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه روی جهان زیر پر ماستبر اوج چو پرواز کنم از نظر تیزمی بینم اگر ذره ای اندر تک دریاستگر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن ان پشه عیان در نظر ماستبسیار منی کرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاستناگه ز کمین گاه یکی سخت کمانیتیری ز قضای بد بگشاد برو راستبر بال عقاب امد ان تیر جگردوزوز ابر مرو را به سوی خاک فرو کاستبر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راستگفتا عجب است این که ز چوبی و ز اهناین تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاستزی تیر نگه کرد و پر خویش برو دیدگفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
جمشیددوستی میرقاید
2016-02-22T17:44:18
بادرودبه همه بزرگان و علاقه مندان به عرصه ادب وفرهنگ ایران زمین ، بنده متولد سال 1332 میباشم، یادم میادکه در دوره مامصرع هایی که درحال حاضرتغییراتی کرده اند،به این صورت نوشته وخوانده میشدند:روزی زسرسنگ عقابی به هواخاستبهرطلب طعمه پروبال بیاراستبرراستی بال نظرکردوچنین گفتامروزهمه ملک جهان زیرپرماستبراوج چوپروازکنم ازنظرتیزمیبینم اگرذره ای اندر ته دریاستبسیار منی کردوزتقدیرنترسیدبنگربه عقابی که منی کرد چه ها خاستناگه زکمینگاه یکی سخت کمانیتیری زقضا و قدرانداخت براوراستبربال عقاب آمد آن تیرجگرسوزوزابرمراورا بسوی خاک فروکاستبرخاک بیفتادوبغلطیدچوماهیوانگاه پرخویش کشیدازچپ و ازراستگفتا عجبست این که زچوبست و زآهناین تیزی وتندی وپریدنش کجا خاستچون نیک نظرکردوپرخویش درآن دیدگفتا زکه نالیم که ازماست که برماست .ازدوبیت این شعر که در تمامی نوشته های دوستان بدون تغییر بود خودداری نموده ام .باآرزوی توفیق
دکترفریبرز ملک نصری
2016-01-22T00:18:31
بعد از سلاممن >حاشیه> بهر طلب طعمه......<< به جاتر است چون ما حیوانات را هم معتقد میدانیم و عقاب از حضرت باریتعالی ر.زی میطلبد.دیروز در باز پخش معرفت مولوی استاد دینانی اشاره ای به این شعر کردند و مرا بر ان داشتند که من امروز این صحفه را ورق بزنم.شعری بسیار اموزنده هست. از من من کردن برای مثال منع میکندموفق باشیددکتر فریبرز ملک نصریکارلسروههالمان
BEI-IZAD
2016-01-18T14:01:06
دیده میشه توی مصرع دوم بیت اول اختلافاتی وجود داره.میخوام به این اختلافات بپردازم.یک عده میگن درستش اینه که "از بهر طلب بال و پر خویش بیاراست".اگه بخوایم به معنی جمله دقت کنیم اشکالاتی توش میبینیم.از بهر طلب یعنی چی؟یعنی از برای طلب کردن و خواستن.چی میخواسته؟آیا برای شکار پرواز کرده یا به قصد رفتن به مکانی دیگه بلند شده؟یک عده میگن درستش اینه "وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست"یعنی چی از بهر طمع؟عقاب برای خوردن غذا شکار میکنه در حالی که خوردن غذا برای زنده ماندن الزامیه و جزو طمع محسوب نمیشه.یک عده هم میگن"وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست" به نظر من این جمله درسته چون برای شکار طعمه به هوا بلند شده و این بیشتر همخوانی داره.
چابک آبگینه
2016-01-24T14:54:05
جای بسی تعجب است که هیچکدام از دوستان بیت اول این شعر را نمیدانند :روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست ،بهر طمع خویش پر و بال بیاراستطمع = طعمه
س ، م
2016-01-24T15:15:45
چابک آبگینه گرامیاصل بیت این است :روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستواندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبه دنبال طعمه رفتن طمعکاری نیست تلاش برای ادامه ی زندگی ست .ضمن اینکه طمع به معنای طعمه نیست که از دو ریشه ی مختلف هستند .
حامد
2016-01-10T11:51:01
با سلام این شعر در کتب فارسی قبل و کمی بعد از 57 موجود بود و نقیضه سرایی هم شده است روزی زسحر دختری زخواب بپا خاستبا پودر و کرم صورت خویش بیاراستداستان این نقیضه با همان کلمات از ماست که برماست تمام میشوداصل شعر از ناصرخسرو حکیم بزرگست
مهدی
2016-05-30T22:37:49
با درود بر دوستان؛این شعر رو ما در صفحه 113 ادبیاتمون (سوم دبیرستان عمومی) داریم شامل 10 بیت که بعضی دوستان هم نوشتنش.در بیت اول « روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست » مصراع دوم « وَ اَندر» خونده میشه یا «وندر» ؟، چون که «وندر» بخونی وزنش مشکل پیدا میکنه (گرچه دراین حالت تکیه روی هجای اولی مصراع میفته که راحت تر خونده میشه ولی وزن کل مصراع مشکل پیدا می کنه)
محمد
2012-08-13T11:45:42
در تعجبم چرا می نویسند ((به هواخواست)) خواست یعنی خواهش اما خاست یعنی بلند شدن به پا خاستن
علی
2012-02-09T16:45:10
این شعر را که شما نوشته اید هم کوتاه است و ها پر اشتباه. درستش چنین است:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستوَاندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:«امروز همه رویِ جهان زیر پر ماست،بـر اوج چو پرواز کنم، از نظـر تــیزمی‌بینم اگر ذرّه‌ای اندر تک دریاستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانیتیری ز قضای بد بگشاد بر او راست،بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،گفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاست؟!»زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دیدگفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
محمد
2012-02-23T15:53:39
سلام . تا انجایی که من می دانم در بیت 1/مصرع 2 باید بگوییم ((وز بهر طلب بال و پر خویش بیارست))
صدرا
2013-02-07T19:54:35
این شعر هم غلط است هم بسیار مخفف شده
ناشناس
2013-02-09T07:23:11
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستوز بهر طلب بال و پر خویش بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه رویِ جهان زیر پر ماستبـر اوج چو پرواز کنم از نظـر تــیزمی‌بینم اگر ذرّه‌ای اندر ته دریاستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماستبسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانیتیری ز قضای بد او گشت بر او راستبـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاستبر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راستگفتاعجبا این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دیدگفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست
آبان
2012-12-30T15:35:42
به نظرمیرسد با توجه به ادبیات قرن 4 و 5 این قصیدهء طولانی بیشتر "منسوب" به ناصر خسرو باشد. ابیات درج شده در سایت به سبک خراسانی نزدیک تر هستند.در عین حال اگر دوستانی که معتقدند شعر صحیح قصیدهء طولانی تر است، منبع و مصحح اثر مورد استناد خود را معرفی کنند بحث مفیدتر و نتیجه بخش تر خواهد بود.
پویا
2009-12-03T10:16:40
من هم در کتابهای درسی قدیم اینطور دیده ام : روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
saeed
2010-02-01T18:33:26
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستبهر طلب طعمه پرو بال بیاراست
علی امیری
2011-01-18T12:17:25
والله تا جایی که من میدونم شعر کتاب فارسیمون اینجوری بودروزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستوندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفت امروز همه روی جهان زیر پر ماستبر اوج چو پرواز کنم از نظر تیزمیبینم اگر ذره ای اندر تک دریاستگر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن آن پشه عیان در نظر ماستبسیار منی کرد و ز تقدیر نترسیدناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانیتیری ز قضای بد او گشت بر او راستبر بال عقاب آمد و آن تیر جگر سوزوز ابر مر او را بسوی خاک فروکاستگفتا عجبا اینکه ز چوبی و ز آهناین تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواستزی تیر نگه کرد و پر خویش برآن دیدگفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
احمد مهاجری
2011-02-09T16:23:12
شناختن شاعر و حاشیه نویسان وتصحیح کنندگان برای شعرا بس لازم است ولی برای بسیار بسیار از ادمیان ازماست که بر ماست چکیده کلام است. پس در خانه اکر کس است یک حرف بس است.
هومن موسویان
2010-09-01T15:06:23
زمانی که دبستانی بودم این شعر رو خدا بیامرز پدرم بهم یاد داد. اندکی با نسخه حمیدرضا فرق داره:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستوز بهر طمع بال و پر خویش بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه ملک زمین زیر پر ماستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماستبسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه ها خاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راستبـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز عالم الویش به سفلیش فرو کاستبر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش کشید از چپ و از راستگفتا عجبا این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندی و پریدنش کجا خاستچون نیک نظر کرد پر خویش دران دیدگفتا زچه نالیم که از ماست که بر ماستحجت تو منی را زسر خویش بدر کنبنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست
ناشناس
2014-04-24T10:58:30
چرا این شعر این قدر کوتاه و خلاصه است چرا این شعر اینقدر کوچک شده؟آبروی ناصر خسرو با این چند بیت از میان می رودولی به هر حال بیت اول و آخر به صورت زیر استروزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست وَاندر طلب طعمه پر و بال بیاراستچون نیک نظر کرد پر خویش در آن دیدگفتا ز چه نالیم که از ماست که بر ماست
ابوالفضل تیرگری
2014-09-29T17:04:09
با اجازه از آقای ناصرخسرو و استادان گرامی به نظرم ،درستش ابیات زیرمیباشدروزی زسرسنگ عقابی به هوا خاستوندرطلب طعمه پروبال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتکه امروزه همه روی زمین زیر پرماستبر اوج چو پرواز کنم از نظرتیزبینم سر مویی اگر درته دریاستگر بر سرخاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن آن پشه عیان در نظرماستچو من که تواند بپرد اندرین عالماز کرکس و ققنوس و سیمرغ که عنقاستبسیارمنی کردوزتقدیرنترسیدبنگر که ازچرخ جفاپیشه چه برخاست ناگه زکمین گاه یکی سخت کمانیتیری زقضاوقدر انداخت بر اوراستبربال عقاب آمد آن تیر جگردوزکز ابر مراورا سوی خاک فرو کاستبرخاک بیافتادو بغلتید چو ماهیوآنگاه پرخویش گشاد از چپ و از راستگفتاعجبست،این که زچوبست و زآهنپس تندی و تیزی و پریدنش کجاخاستچون نیک نظرکردوپرخویش درآن دیدگفتا زکه نالیم،که ازماست که برماست
محسن
2014-07-22T14:27:20
با تشکر . مجموعا سایت خوب است و اشکالات باید با نظر اهل فن مرتفع شود . یک احتمال در اختلاف تعداد ابیات و فرم شعر هست . و این احتمال اینست که ممکن است اشعار نوشته شده در تاریخ ما از ناصر خسرو بوده و شاعر دیگری بر تعداد ابیات افزوده است. و این ناممکن نیست. شعرای مختلفی شعر متقدمین را گسترده تر نوشته اند. چیزی شبیه تضمین.
اسد طباطبائی
2013-05-02T11:55:58
این شعر در کتابهای ابتدائی در سالهای 1321-1327 بنام ناصر خسرو قبادیانی درج بود و ما بایستی آنرا از حفظ میکردیم. من 77 ساله هنوز آنرا از حفظ میخوانم. آنچه در دیوان قصائد آمده کوتاه و نادرست است مانند بسیاری دیگر از حاشیه ها.
امین کیخا
2013-05-02T12:34:16
اقای طباطبایی وجود پیران فرزانه برنایان را یار مندی می کند درود به شما به شما نیاز داریم
آرمان
2013-07-12T13:05:22
از ماست که در ماست
جواد
2020-01-16T02:48:54
اینکه عقاب ازبرای طعمه راحت از در شهر در آید توضیح دهنده کلمه "طمع" در ادامه است. اما از جهت حافظه کودکیمان عقاب از سر سنگ بلند شد در طلب طعمه... نه از در شهر و از روی طمع... به هر روی کلام زیبا پایان میگیرد و آن درسی است که یادآور میشود" از ماست که بر ماست"
ذوالفقار شریفی
2020-01-09T19:42:56
این شعر اصلی ناصر خسرو همین چند بیت که نوشته شده هست .ولی این شعر طولانی .که البته با تایید انجمن صدرا که به من نوشتند این شعریکه منصوب به ناصر خسرو هست از پرویز ناتل خانلری میباشد روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست ..............
ایرنا
2019-12-20T10:48:46
این شعر زیبا را در کتاب فارسی دوره راهنمایی حدود سالهای 1362-63 خواندم و حفظ کردم:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستاز بهر طمع بال و پر خویش بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتکامروز همه روی زمین زیر پر ماستگر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن آن پشه عیان در نظر ماستبسیار منی کرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه ها خاستناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راستبر بال عقاب آمده آن تیر جگر سوزوز ابر مر او را بسوی خاک فروخاستبر خاک بیافتاد و بغلتید چو ماهی وانگاه پر خویش کشید از چپ و از راست گفتا عجب است اینکه ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاستچون نیک نظر کرد پر خویش در آن دیدگفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماستحجت تو منی را ز سر خویش بدر کنبنگر به عقابی که منی کرد چه ها خاست
محمد حسین نصر
2020-05-12T22:53:35
این شعر اشتباهه . درستش اینهروزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستواندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاستگر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوزوز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دیدگفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست
ماریا
2020-02-25T14:06:27
این شعر توسط پرواز همای در آلبوم سربازان خوانده شده، من نتوانستم اضافه کنم، دوستانی که با شیوه افزودن آهنگ آشنایی دارند، انجام دهند، با سپاس
محسن
2021-04-17T07:11:28
اصلش همونیه که آقای صادقیان گفتند. این که توی ترانه ها و موسیقی ها چی میخونن و مبنا قرار ندید، چون ممکنه به خاطر ریتم و آهنگ تغییراتی ایجاد بشه یا کم زیاد بشه.روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستوز بهر طمع بال و پر خویش بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه ملک زمین زیر پر ماستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماستبسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه ها خاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانیتیری ز قضا و قدر انداخت بر او راستبـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز عالم الویش به سفلیش فرو کاستبر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش کشید از چپ و از راستگفتا عجبا این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندی و پریدنش کجا خاستچون نیک نظر کرد پر خویش دران دیدگفتا زچه نالیم که از ماست که بر ماستحجت تو منی را زسر خویش بدر کنبنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست.به معنا و عمق شعر دقت کنید کاملا واضحه که درستش چیه:1. بخاطره طلب طعمه پر و بال بیاراست؟؟!! . شکار کردن که نیازی به آراستن بال و پر نداره.2. چهار پنج تا مصرع بعدشم نشان از غروره عقابه. پس با احتمال قریب به یقین میشه گفت مصرع دوم اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست کلام شاعر نبوده و بخاطر وزن و آهنگ شعر این تغییر توی موسیقیها بوجود اومد و خیلیها این غلط و صحیح میدونن.3. مصرع چهار هم درستش میشه: امروز همه ملک زمین زیر پر ماست.امروز همه روی جهان زیر پرماست....!!! اصلا خیلی تابلوعه نیازی به توضیح بیشتر نیست.
علی
2020-07-08T15:12:15
سلام پسندیده نیست که چنین شعر معروفی را این گونه ناقص نقل کنند سایر کاربران شعر کامل را نوشته اند هر چند با اختلافی جزئی، اما حیف است که اشعار بزرگان را این گونه از بین ببریم
بهروز
2020-07-09T14:51:35
ظاهراً همه دوستان اصل شعر و خصوصاً پند و اندرز ناصر خسرو در انتهای آن را فراموش کرده اند!دیدی که منی کرد عقابی چه بر او راست ؟
سام
2020-05-23T04:17:16
در نسخه ای که همه کمابیش از کتاب درسی بیاد داریم در مصراع “ امروز همه روی زمین زیر پر ماست” کلمه “امروز “ ، طنین آوایی زیبایی با ادامه مصراع برقرار نمیکند و انگار به دوران ناصر خسرو تعلق ندارد .مثلا:بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت ایدون همه روی زمین زیر پر ماستبه گوش آهنگین تر مینماید.خوب یا ید ،هر چه شاعر گفته هماناست ،،بی کم و کاست . البته کدام شاعر؟!
سیدمحمدرضانجفی
2017-07-17T00:30:35
در مخطوطات یکی از علما دیدم که ابیات را بصورتی که دوستان نقل فرمودن نوشته شده بود ودر انتها یک بیت اضافه داشت که شاعر تخلص میاورد وبه خود نهیب میزند:ناصر تومنم را زسر خویش برون کن... بنگر زعقابی که منم کرد چها خاست. یاعلی مدد
شروین پاداش‌پور
2017-12-16T18:53:58
سلام. ظاهرا" هیچ نظارتی نسبت به ویرایش اشتباه ها صورت نمی گیره. این چه قصیده ایه که چهار بیته و از این مهم تر پر از ایراد وزنی و غلط املاییه؟ از مرجعی مثل"تاریخ ما" بیشتر از این انتظار می ره .
نادر..
2017-12-16T20:29:48
درود شروین جانبه نظرم این چهار بیت از لحاظ وزن و رسا بودن معنا، بسیار استادانه سروده شده است ..البته نحوه خواندن شرط است. به طور مثال:وز بهر طمع، پر به پرواز بیاراست (مکث پس از کلمه طمع)
رحیمی شورابی
2017-05-28T22:46:24
دوست عزیز جناب کورش پاک فر فکر میکنم شما این شعر را با شعر عقاب و کلاغ دکتر خانلری اشتباه گرفته اید : گشت غمناک دل و جان عقابچو ازو دور شد ایام شبابدید کش دور به انجام رسید آفتابش به لب بام رسیدباید از هستی دل بر گیرد ره سوی کشور دیگر گیردخواست تا چاره ی نا چار کنددارویی جوید و در کار کندصبحگاهی ز پی چاره ی کارگشت برباد سبک سیر سوارگله کاهنگ چرا داشت به دشتناگه ا ز وحشت پر و لوله گشتوان شبان ، بیم زده ، دل نگرانشد پی بره ی نوزاد دوانکبک ، در دامن خار ی آویختمار پیچید و به سوراخ گریخت............
کوروش پاک فر
2017-04-23T00:17:36
این شعر را در کتاب فارسی کلاس چهارم ابتدائی خواندیم و از بر کردیم.به یاد دارمزیر شعر نام دکتر پرویز ناتل خانلری درج شدهبود.در واقع شهر ناصرجسرو همان چهار بیت است که توسط دکتر خانلری تضمین شدهاست.تاآنجا که حافظه یاری می کند، شعر به این قرار بود:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستبهر طلب طعمه پرو بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه ملکِ جهان زیر پر ماستبـر اوج چو پرواز کنم از نظـر تــیزمی‌بینم اگر ذرّه‌ای اندر ته دریاستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماستبسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانیتیری ز قضای بد او گشت بر او راستبـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاستبر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راستگفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاستبر تیر نگه کرد و پر خویش بر آن دیدگفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماستخسرو تو منی را زسر خویش بدر کنبنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست
کوروش پاک فر
2017-04-23T00:21:46
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستبهر طلب طعمه پرو بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه ملکِ جهان زیر پر ماستبـر اوج چو پرواز کنم از نظـر تــیزمی‌بینم اگر ذرّه‌ای اندر ته دریاستگر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبدجنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماستبسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسیدبنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاستناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانیتیری ز قضای بد او گشت بر او راستبـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوزوز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاستبر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهیوانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راستگفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاستبر تیر نگه کرد و پر خویش بر آن دیدگفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماستخسرو تو منی را زسر خویش بدر کنبنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاستشهر در چهار بیت از ناصر خسرو اسن که توسط دکتر پرویز ناتل خانلری تضمین شده است.
علی
2017-05-11T04:43:32
اصل این شعر این است:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست وندر طلب طعمه پر و بال بیاراستبر راستی بال نظر کرد و چنین گفتامروز همه ملک جهان زیر پر ماستبر اوج چو پرواز کنم از نظر تیزمی‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاستگر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن آن پشه عیان در نظر ماستبسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاستناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راستبر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز وز عرش مر او را به سوی خاک فرو کاستبر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهیبگشود پر خویش سپس از چپ و از راستگفتا: عجب است این که ز چوبی و ز آهناین تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاست؟ چون نیک نظر کرد پر خویش بر او دید گفتا: ز که نالیم، از ماست که بر ماست!
سرابیان
2019-02-06T15:37:34
دو بیت آخر در قرائت مشهورتر معنای خاصی را تداعی می کند. (گفتا عجبا اینکه ز چوب است و ز آهناین تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواستچون نیک نظر کرد پر خویش بر او دیدگفتا: ز که نالیم، از ماست که بر ماست)یعنی بحث شاعر آنچنان هم که مشهور شده «منیّت» نیست. بلکه وقتی چوب و آهن را با پر خود مقایسه می کند در واقع می گوید ضعف از من است و اگر پر منهم از آهن بود این تیر نمی توانست اثری در من بگذارد. از این دید پیغام بکلی عوض می شود.
مسعود عیسوی
2018-06-29T20:20:18
تا جایی که به خاطر دارم در کتاب ادبیات پنج استاد آمده بود که:روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاستبهر طلب طعمه پر و بال بیاراستاز راستی بال منی کرد و همی‌ گفتکامروز همه ملک جهان زیر پر ماستبر اوج چه پرواز کنم از نظر تیز بینم سر مویی اگر اندر ته دریاستگر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبدجنبیدن آن پشه عیان در نظر ماستچون من که تواند که پرد در همه عالماز کرکس و از ققنُس و سیمرغ که عنقاستناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانیتیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست(از بخت بد انداخت تیری بر او راست)بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوزاز عالم علویش به سفلیش فرو کاستبیچاره طپان گشت و افتاد چو ماهیوانگه نظر خویش گشاد از چپ و از راستاینش عجب آمد که ز چرمی و ز آهناین تندی و این تیزی پرش ز کجا خاستچون نیک نظر کرد پر خویش در آن دیدگفتا ز که نالیم که از ماست که برماست.
نیوشا
2018-04-27T18:15:46
آقای پاک فر عزیز باید متذکر شوم که درست آن مصرع این گونه است که :"حجت! تو منی را ز سر خویش بدر کن بنگر....." نه خسرو ..برهان رد حرف شما هم این چنین است که ناصر خسرو قبادیانی مبلغ فرقه ی اسماعیلیه در قرن چهارم بود و در آن زمان به داعیان فرقه ی اسماعیلیه اصطلاحا "حجت" گفته میشد و نیز از آنجایی که همه ی اشعار این شاعر در ردیف ادبیات تعلیمی فارسی کشورمونقرار میگیرد پس با احتمال صد در صد درست همین واژه حجت میباشد و نه واژه ی دیگری
جهن یزداد
2021-08-09T21:12:51.8459769
ازماست که برماست
S J
2022-05-23T15:59:28.0866533
سلام در صورتی که بیت آخر هم متصل به این شعر باشه مشخصا شاعرش فرد "حجت" نامی باید بوده باشه. یا متخلص به حجت.
حمیدرضا
2022-05-23T16:47:52.8445276
حجت یکی از تخلصهای شعری ناصر خسرو است (او حجت اسماعیلیه در خراسان بوده).
Azar
2023-08-07T20:43:27.2194178
مام در دبیرستان همون شعری رو خوندیم که دوستان نوشتن. این شعر که نوشتید اصلا اون اوج غرور عقابو نشون نمیده. تا بلند نشده تیر میخوره. من نمیدونم چرا این اینجوری شده چون چیزی نبود که بخواد سانسور یا تغییر داده بشه