گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:مردم نبود صورت مردم حکما اند دیگر خس و خارند و قماشاتِ دغااند

❈۱❈
مردم نبود صورت مردم حکما اند دیگر خس و خارند و قماشاتِ دغااند
اینها که نیند از تو سزای که و کهدان مرحور وجنان راتو چه گوئی که سزااند؟
❈۲❈
باندوه چرایند شب و روز بمانده از چون و چرا زانکه ستوران چرااند
این خیل چرا چویند و زخیل چراجوی این خلق بداندیش کزین گونه جرااند
❈۳❈
در عالم انسانی مردم چو نبات است اینها چون ریاحین‌اند آنها چو گیااند
در دست شه اینها سپرغمند کماهی در پیش خر آنها چو گیاهند و غذااند
❈۴❈
گر تو سپر غمی شوی، این پور، به طاعت آنهات گزینند که بر ما امرااند
دانا بر من کیست جز آنها که در امت خیرالبشراند و خلف اهل عبااند؟
❈۵❈
ایشان که به فرمان خدا از پدر و جد میمون خلفااند و بر امت خلفااند
آنها که به تایید الهی به ره دین اندر شب گم راهی اجرام سمااند
❈۶❈
آنها که مرایشان را اندر شرف و فضل مردان و زنان جمله عبیداند و امااند
آنها که به تقدیر جهان داور ما را از درد جهالت به نکو پند شفااند
❈۷❈
آنها که جهان را به چراغی که خداوند بفروختش اندر شب دین روی ضیااند
آنها که گوااند بر این خلق و برایشان زایزد پدر و جد بحق عدل گوااند
❈۸❈
آنها که زپاکیزه نسب شیعت خود را از حوض جد خویش و نیا آب سقااند
آنها که گه حمله به تایید الهی چون ما ز ستوران چراینده جدااند
❈۹❈
آنها که بریشان ما را همه هموار میراث نیائیم که میراث نیااند
آنها که چو محراب شریفند و مقدم دیگر به صفا جمله وضیعند و ورااند
❈۱۰❈
حجاج و کریمان و حکیمان جهانند ویشان به ره حکمت قبلهٔ حکمااند
کعبهٔ شرف و علم خفیات کتاب است ویشان به مثل کعبهٔ رکن‌اند و صفااند
❈۱۱❈
زیشان به هر اقلیم یکی تند زبانی است گویا به صلاح گرهی کز صلحااند
بر اهل ولا ابر صلاحند و بر آنهاک نه اهل ولااند مثل باد بلااند
❈۱۲❈
کوهی است به هر کشور از ایشان که از این خلق آنها که نبینند نه از اهل ولااند
کوهی که برو چشمهٔ پاک آب حیات است نخچیر درو مؤمن و کبگان علمااند
❈۱۳❈
کوهی است به یمگان که بینند گروهیش کز چشم حقیقت سپر سر صفااند
کوهی که درو نور الهی است جواهر آنها که همی جویند جوهر به کجااند؟
❈۱۴❈
زین گوهر باقی نکند هیچ کسی قصد کز کوردلی شیفته برادر فنااند
آن است مرا کز دل با من به مرا نیست آنها نه مرااند که با من به مرااند
❈۱۵❈
در گرد دل من به مرا هرگز ره نیست پاکیزه که بی‌هیچ مرااند مرااند
مر گوهر با قیمت و با فضل و بها را اینها نه سزااند که بی‌قدر و بهااند
❈۱۶❈
از عدل و صواب است بقا زاده و اینها نه اهل بقااند که بر جور و خطااند
پشه ز چه یک روز زید، پیل دوصد سال؟ زیرا ز پشه پیلان در رنج و عنااند
❈۱۷❈
عدلی است عطا ز ایزد ما را و ز دوزخ آنند رها کز در این شهره عطااند
گر عادلی از طاعت بگزار حق وقت بنگر به بصیرت که در این‌جا بصرااند
❈۱۸❈
وانها که ندانند به طاعت حق روزی بر جور و جفااند نه بر عدل و وفااند
یارب، چه شد آن خلق که بر آل پیمبر چون کژدم و مارند و چو گرگان و قلااند؟
❈۱۹❈
اینها که همی دشمن اولاد رسولند از مادر اگر هرگز نایند روااند
دانم که رها یابد از دوزخ ابلیس گر ز آتش این قوم بدین فعل رهااند
❈۲۰❈
دانم که بدین فعل که می‌بینم هر چند گویند تو راایم حقیقت نه تورااند
آنها که تورااند ز فعل بد اینها درمانده و دل خسته و با درد و بکااند
❈۲۱❈
دانند که در عالم دین شهره لوائی است پنهان شده در سایهٔ این شهره لوااند
آن شمس که روزیش برآری تو زمغرب از فضل تو خواهنده مرو را به دعااند
❈۲۲❈
تا جای پدر باز ستانند ز دیوان اینها که سزای صلوات‌اند و ثنااند
ای امت برگشته ز اولاد پیمبر اولاد پیمبر حکم روز قضااند
❈۲۳❈
این قوم که این راه نمودند شما را زی آتش جاوید دلیلان شمااند
این رشوت خواران فقهااند شما را ابلیس فقیه است گر اینها فقهااند
❈۲۴❈
از بهر قضا خواشتن و خوردن رشوت فتنه همگان بر کتب بیع و شرااند
رشوت بخورند آنگه رخصت بدهندت نه اهل قضااند بل از اهل قفااند
❈۲۵❈
بر من ز شما نیست سفاهت عجب ایرا آنند که در دین فقهااند سفهااند
گر احمد مرسل پدر امت خویش است جز شیعت و فرزند وی اولاد زنااند
❈۲۶❈
ما بر اثر عترت پیغمبر خویشیم و اولاد زنا بر اثر رای و هوااند
اسلام ردائی ز رسول است و، امامان از عترت او، حافظ این شهره ردااند
❈۲۷❈
آنان که فلان است و فلان زمرهٔ ایشان نزدیک حکیمان زدر عیب و هجااند
ما را چو کند پیر چه گوئیم که رهبر در دین حق از عترت پیغمبر مااند؟
❈۲۸❈
ای حجت، می‌گوی سخنهای به حجت زیرا که صبائی تو و خصمانت هبااند
موسی زمان را تو یکی شهره عصائی وانکه نشناسند که خصمان عقلااند

فایل صوتی دیوان اشعار قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نفیس
2016-02-21T15:02:48
وااااااااااویلااااااا عجب قلمی داشتند حضرت ناصر خسرو واقعا عالیه
Siamak Sario
2021-12-02T21:16:22.8844682
در بیت اول مصرع دوم را لطفن اصلاح کنید ... قماشاتِ دغااند صحیح است و واوی که میان این دو واژه آورده‌اید شعر را از معنی انداخته.