ناصرخسرو:بدانید که عالم بذات خویش صورتی است بر هیولی پیدا شده و زایشهای او از نبات و حیوان همه صورته...
بدانید که عالم بذات خویش صورتی است بر هیولی پیدا شده و زایشهای او از نبات و حیوان همه صورتهاست که بر هیولیها پیدا همی آید . امروز اندر عالم هیولی پیداست و صورت پنهان که پیدا همی آید. و این حال همی دلیل کند که ترکیب کننده عالم برتر از هیولی و صورتی است . و نخست هیولی بحاصل کرده است. آن وقت این صورت را که ما همی بینیم ازین گنبد عظیم و روشنائیها که اندروست بر آن هیولها پدید آوردست. و چون مصنوعات بچهار علت برده شود چو علت هیولانی ،وعلت فاعله و علت آلتی، و علت تمامی، دانیم که این عالم را همین علتها هست وعلت هیولانیش طبابع است که صورتها همی پذیرد، و علت فاعله او نفس کلی است که آثار خویش اندر عالم پیدا همی آرد بنفسهای جزء ی ، وعلت آلتیش این افلاک و ستارگان است که چون دست افزارند مر نفس کلی را . پس دانستیم که این علت چهارمش است که آن از خلق پنهانست کز بهرچه کردستش. و چون آن مراد حاصل آید بازگشت عالم باشد بدینچ از و پدید آمدست، و چون مردم که غایت زایشهای عالم است ، اندرین عالم مر صورتها را اندر نفس خویش همی تواند آوردن و لطیف گردانیدن و باز مران لطیف را بر هیولای کثیف همی تواند بیرون آوردن و مر حکمتها را که دانسته است بگفتار و نبشتن همی مجسم تواند گردانیدن، که مردم را بازگشت بدان کس است که مر حکمتها رابر هیولی او ترکیب کردست اندر آفرینش عالم .
دیگر دلیل بر معاد مردم آنست که اندر حیوان دو قوت است : چون قوه شهوانی و آن قوت آرزو کننده است وچون قوت غضبی و آن قوت خشم گیرنده است، و مراد این هر دو قوت بر جسم بحاصل آید چنانک گرسنه یا تشنه شود یا مجامعت آرزو کند آن وقت خشنود شود که نان یا آب بخورد یا با جفتی قرار گیرد ، و چون از کسی خشم آیدش آنوقت خشنود شود که او را بزند یا بکشد ، و این حال همی دلیل کند بر آنک بازگشت حیوان بدین عالم جسمانی است. و حیوان را ایزد تعالی از بهر منفعت مردم آفریده است چنانک گفت قوله : « والانعام خلقها لکم فیها دف ء و منافع و منها تأکلون» گفت: بیافریدم آفرینش مر ستوران را که مر شما را اندران نگاه داشت است از سرما و منفعتهاست مردم را وزو بخورد. و مردم را با این قوتها که حیوان راست قوت عاقله هست و ناطقه که مردم را بدانستن چیزها و گفتن آنچ داند یجسمی نیست مر بحاصل کردن مراد این دو قوت را . پس این دلیل است بر آنک بازگشت او نه بعالم جسمانی است، و چون مردم جسم است و نفس، و درست شد که بازگشت مردم بدین سرای جسمانی نیست، بضرورت پیدا آمد که بازگشت او بسرای نفس است . و الله اعلم و أحکم.
دیگر دلیل بر معاد مردم آنست که اندر حیوان دو قوت است : چون قوه شهوانی و آن قوت آرزو کننده است وچون قوت غضبی و آن قوت خشم گیرنده است، و مراد این هر دو قوت بر جسم بحاصل آید چنانک گرسنه یا تشنه شود یا مجامعت آرزو کند آن وقت خشنود شود که نان یا آب بخورد یا با جفتی قرار گیرد ، و چون از کسی خشم آیدش آنوقت خشنود شود که او را بزند یا بکشد ، و این حال همی دلیل کند بر آنک بازگشت حیوان بدین عالم جسمانی است. و حیوان را ایزد تعالی از بهر منفعت مردم آفریده است چنانک گفت قوله : « والانعام خلقها لکم فیها دف ء و منافع و منها تأکلون» گفت: بیافریدم آفرینش مر ستوران را که مر شما را اندران نگاه داشت است از سرما و منفعتهاست مردم را وزو بخورد. و مردم را با این قوتها که حیوان راست قوت عاقله هست و ناطقه که مردم را بدانستن چیزها و گفتن آنچ داند یجسمی نیست مر بحاصل کردن مراد این دو قوت را . پس این دلیل است بر آنک بازگشت او نه بعالم جسمانی است، و چون مردم جسم است و نفس، و درست شد که بازگشت مردم بدین سرای جسمانی نیست، بضرورت پیدا آمد که بازگشت او بسرای نفس است . و الله اعلم و أحکم.
کامنت ها