گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:باز جستن از چیز نخستین به هستی باشد ، و پس از آن از مادت گویند و آن چه چیزی باشد ، و پس از...

باز جستن از چیز نخستین به هستی باشد ، و پس از آن از مادت گویند و آن چه چیزی باشد ، و پس از آن بر رسیدن از چگونگی باشد . و چون باز درست آمد آن وقت جستن از چرایی باشد که آنرا لمیت گویند . و چون چگونگی درست نشده باشد از چرایی او بر رسیدن محال باشد . و مثال این چنانست که کسی واقف شده باشد از چگونگی بودش نبات از طبایع بیاری جنبشهای افلاک و کواکب آن وقت روا باشد که چرایی کون نبات بجوید . و اتفاق است میان حکماء که هیچ کی واقف نشد بر چگونگی بودش عالم از آفریدگار . و گفتند که پدید آمدن از آفریدگار به امر بود و نتوانستند چگونگی پدید آمدن عالم را از امر به هیچ روی دانستن ، و برین قول بایستادند به ضرورت . پس چون رایهای حکیمان متفق شد برآنک اندر رسیدن به چگونگی بودش عالم محال است طلب کردن چرایی کون عالم محال تر است ، از جهت پوشیده بودن چگونگی آن . و گر کسی گوید چرا عالم نشاید دانستن چگونگی آن چنان گفته باشد که من ندانم که قرآن چگونه است و لکن دانک کز بهر چیست ، و این محال سخنی است ، و مثل این حال چون نردبانی است به چهار پایه که نخست پایه ازو هلیت است اعنی هستی ، و دیگر یایه ازو مائیت است اعنی چه چیزی ، و سدیگر پایه ازو کیفیت است اعنی چگونگی ، و چهارم پایه ازو لمیت است اعنی چرایی . و چون مردم تختی خواهد کردن از پایه نخستین بایدش گرفتن . وز هستی چیز هلیت آن بجویی ، وز چه چیزی مائیت آن جویی ، و از چگونگی کیفیت آن جویی ، و از چرایی لمیت آن جویی . و صورت این نردبان حکمت بکردم . هلیت / مائیت / کیفیت / لمیت تا مستر شد را بدان هدایت افزاید . پس اگر کسی گوید که من از خدای عالم بررسم بی آنک چگونگی او بر رسیده باشم و دانسته چنان گفته باشد که من به چهارم پایه نردبان بر شوم بی آنک از سوم پایه نردبان بگذرم . و این جستنی نایافتنی باشد . و نیز آن قوت واجوینده که برانگیزد مردم را تا بررسد . و چرایی آفرینش عالم ازین عالم پدید آمده است ، و چیزی که از چیزی پدید آید جزیی باشد ازو ، و چگونه توان واقف شدن بر چرایی چیزی به بهری از آن چیز ؟ و چنان بایستی که این قوت را جوینده بیرون از عالم بودی تا بدو بر عالم واقف شایستی شدن که جزء بیرون نشود از کل خویش ، و چون نفس جوینده جزء عالم است بدانچ ازو پدید آمده است محال است ازو که باز جوید از چرایی عالم . این قول حکماء و رئیسان دانایان پیشین است ، و حکماء دیانت گفتند که چرایی چیزها بباید شناختن چه از دین وچه از دنیا که تمامی مردم اندرین است ، و چون اندر آفرینش آثار حکمت همی بینیم دانیم که آفرینش عالم حق است از آفریدگار ، و حق وی حقیقت است ، چنانک رسول مصطفی صل الله علیه و آله گفت لکل حق حقیقه . گفت : هر حقی را حقیقتی است . و حق چون آفتاب است و حقیقت چون روشنایی است ، و حق چون چشم است و حقیقت چون بینایی . و حق و حقیقت چنانست که بصر و بصیرت . و خدای تعالی همی گوید ، قوله تعالی : و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقنا هما الا بالحق و لکن اکثر هم لا یعلمون . گفت : نیافریدیم آسمانها و زمین را و آنچ اندرین دو میان است ببازی . و نیافریدیمشان مگر به حق ازیشان ندانند . همی دلیل کند که آن کسان که بدانند که آسمان و زمین را ایزد تعالی از بهر چه آفرید رسول باشد ، و آنکس که به جای او ایستاده باشد اندر هر زمانی یک تن از عالم . پس درست شد که دانستن چرایی عالم واجب است و ممکن است از روی دین و قول خدای تعالی و خبر رسول مصطفی علیه السلام . وز آن روی که سخن منطقیان است ، درست کردیم که بر رسیدن از چرایی عالم محال است تا راه جوی را اندر عالم دین میدان فراخ باشد، و الله اعلم و احکم .

فایل صوتی خوان الاخوان بخش ۱۰۴ - صف هشتاد و دوم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها