ناصرخسرو:آگاه باشید ای برادران که ایزد تعالی مر همه َآفریدگان را به کلمه خویش آفرید . و کلمت مبدع حق...
آگاه باشید ای برادران که ایزد تعالی مر همه َآفریدگان را به کلمه خویش آفرید . و کلمت مبدع حق از یافتن پنهان است و اندر صفتی از صفتها نیاید ، از بهر آنک وی آفرینش محض است و آن چیز کردن چیز باشد نه از چیز . و این فضیلت اندر چیزی از چیزها نه یابند تا مر خلق را کلمت مبدع حق حاصل شدی که آن بهشت است به حقیقت ، و چهار حرف کلمه شهادت بجملگی کلید بهشت است و آن دلیل است بر چهار اصل روحانی و جسمانی ، که پایداری دو عالم علوی و سفلی بدیشان است . پس گوئیم که نخست عقل کلید است مر همه هستهای روحانی و جسمانی را ، از بهر آنک عقل با کلمه مبدع یک چیز است و همه هستها را هستی از کلمه مبدع حق است ، و نفس کل کلید است مر همه چیزهای ترکیبی را به مقدار بهر خویش از کلمت ، از بهر آنک چیزها راکه مرورا نظم و تالیف است زیر و هم نشاید آوردن مگر به صورت کردن مر آنرا اندر نفس لطیف . پس پیدا آمد که نخست چیزهای ترکیبی و تالیفی اندرنفس کلی بوده است پیش از پدید آمدن ، و نفس کلی بگشاید مر همه چیزهای ترکیبی را تا پدید آمد بگشایش او ، پس او کلید مرکبات است . و سخن که پیغامبران علیهم السلام بر آن پادشاه بودند کلید همه سیاستهاست . نبینی که مردم که سخن گفتن عام مرو را بود پاسبان و سالار همه جانوران گشت و پیغامبران علیهم السلام که سخن گفتن خاص که آن کلام الهی بود مر ایشان را بود پاسبان و سالار خلق گشتند . پس درست شد که سخن کلید سیاستهاست و سخن پیامبران کلید است مر همه الفاظ منطقی را که بدان عبارت کردند فضیلتهای عقلانی و نفسانی را ، و بدان خبر دادند از صورت هر دو عالم و از بودنهای فلکی و به ناطق گشاده شد در نگاه داشت خلق از راه شریعت که به قوت کلمه مبدع مر آنرا بنهاد ، و و صی کلید بود مر همه معنیهای پوشیده را که بدو گشاده و آراسته شده بود از علم لطیف اندر مثلهای کثیف ، و ترکیب نفس به عقل از راه تاویل اساس پدید آمد . پس اساس کلید بود مر حقیقتهای ترکیب نفس را ، وتالیف ناطق را ، از بهر آنک حاصل آن ترکیب نفس کلی مر جسم مردم را تمام شدن نفس سخن گوی بود ، و تمامی نفس سخن گوی اندر تاویل بود ، و خداوند تاویل اساس بود ، و حاصل آن تاویل ناطق مر شریعت و کتاب را معنیها َآن بود تا به نفسهای جزیی رسد ، و آن معنیها از راه تاویل اساس همی رسد به نفسهای جزیی . پس درست شد که اساس کلید بود مر حقیقت ترکیبی و تالیفی را .
و گوئیم که لا از شهادت چون دندانه کلید بهشت است و دندانه فکر و تمیز است ، و فکر اندیشه باشد و تمیز جدا کردن چیز باشد از چیز . و لا دو حرف است نیمه حرف الله که آن دندانه عقل است مر کلید بهشت را از بهر آنک الله چهارحرف است . و لا کلمه نفی است و الله کلمه اثبات است دلیل است مر نفس ممیزه را ، و بدو نیم کرد مران عالم را کز عقل بناطق پیوسته باشد و جدا کرد مر نیمه ظاهر را از نیمه باطن و تنزیل را از تاویل جدا کرد و قوت مفکره حاجتمند شد به نفی کردن تشبیه از توحید ناطق ، و عقل بدو نیم نکرد مر آنرا که مبدع حق اندرو بنهاد ، بلک مر آنرا به غایت تمامی بیرون داد به چهار حرف الله و چهار تمامی شمار است ، از بهر آنک شمار از چهار مرتبت نگذرد چون آحاد و عشرات و مائین و الوف ، و عقل اثبات کرد صانع حق را چون مقر بمبدعی او راست که کلمه الله از اثبات است و اله دندانه نطق است ، از بهر آنک ناطق اندر عالم خلاف عقل است ، بدانچ گفتار ناطق به ظاهر موافق عقل نیست . و کلمه اله به یک حرف از کلمه الله کمتر است . و آن لام است . و معینش آنست که نطق نیافت مر آن تمامی را که عقل یافت ، و نطق خداوند سه مرتبت است چون رسالت و وصیات و امامت ، و الا دندانه نفس است و کلمه استثناست – اعنی دو تای کردن سخن – و دلیل است بر آنک نفس سابق است ، اعنی پیش دست اندر باب پیدا کردن هستهای جسمانی و روحانی . و این چهار کلمه رهنمای بر چهار اصل که چون مر آنرا بهم فراز آری همه درهای کلمه ایزد گشاده شود . و نیز کلید مر در بسته را به ذات خویش نگشاید مگر بگشاینده فهیم ، که هیچ کس جاکول نتواند شدن به مرتبت چهار اصل که ایشان کلید و کلمت مبدع حق اند مگر بمیانجی حدی چون امام یا حجت یا داعی ، و بر کلید دندانه یی نباشد که بدو در گشاده شود تا همه دندانها بهم نباشد ، همچنین اگر دلیل منکر شود به یک مرتبت ازین چهار مرتبت چون اصلین و اساسین ممکن نباشد که جوینده را چیزی کشاد ، شود از کار دین . و هر چند جهد کند بکشادن در جز رنج مرو را چیزی به حاصل نیاید ، همچنانک چون از کلید دندانه یی کم باشد جهد کشاینده سود ندارد ، و کر بی دندانه بسیار بجنباند بنای کلیدان از جای ببرد و مراد او بر نیاید . پس ازین معنی گفتند که لا اله الا الله کلید بهشت است . و این بیانی شافی و برهانی روشن است مر مومن مخلص را ، و السلام .
و گوئیم که لا از شهادت چون دندانه کلید بهشت است و دندانه فکر و تمیز است ، و فکر اندیشه باشد و تمیز جدا کردن چیز باشد از چیز . و لا دو حرف است نیمه حرف الله که آن دندانه عقل است مر کلید بهشت را از بهر آنک الله چهارحرف است . و لا کلمه نفی است و الله کلمه اثبات است دلیل است مر نفس ممیزه را ، و بدو نیم کرد مران عالم را کز عقل بناطق پیوسته باشد و جدا کرد مر نیمه ظاهر را از نیمه باطن و تنزیل را از تاویل جدا کرد و قوت مفکره حاجتمند شد به نفی کردن تشبیه از توحید ناطق ، و عقل بدو نیم نکرد مر آنرا که مبدع حق اندرو بنهاد ، بلک مر آنرا به غایت تمامی بیرون داد به چهار حرف الله و چهار تمامی شمار است ، از بهر آنک شمار از چهار مرتبت نگذرد چون آحاد و عشرات و مائین و الوف ، و عقل اثبات کرد صانع حق را چون مقر بمبدعی او راست که کلمه الله از اثبات است و اله دندانه نطق است ، از بهر آنک ناطق اندر عالم خلاف عقل است ، بدانچ گفتار ناطق به ظاهر موافق عقل نیست . و کلمه اله به یک حرف از کلمه الله کمتر است . و آن لام است . و معینش آنست که نطق نیافت مر آن تمامی را که عقل یافت ، و نطق خداوند سه مرتبت است چون رسالت و وصیات و امامت ، و الا دندانه نفس است و کلمه استثناست – اعنی دو تای کردن سخن – و دلیل است بر آنک نفس سابق است ، اعنی پیش دست اندر باب پیدا کردن هستهای جسمانی و روحانی . و این چهار کلمه رهنمای بر چهار اصل که چون مر آنرا بهم فراز آری همه درهای کلمه ایزد گشاده شود . و نیز کلید مر در بسته را به ذات خویش نگشاید مگر بگشاینده فهیم ، که هیچ کس جاکول نتواند شدن به مرتبت چهار اصل که ایشان کلید و کلمت مبدع حق اند مگر بمیانجی حدی چون امام یا حجت یا داعی ، و بر کلید دندانه یی نباشد که بدو در گشاده شود تا همه دندانها بهم نباشد ، همچنین اگر دلیل منکر شود به یک مرتبت ازین چهار مرتبت چون اصلین و اساسین ممکن نباشد که جوینده را چیزی کشاد ، شود از کار دین . و هر چند جهد کند بکشادن در جز رنج مرو را چیزی به حاصل نیاید ، همچنانک چون از کلید دندانه یی کم باشد جهد کشاینده سود ندارد ، و کر بی دندانه بسیار بجنباند بنای کلیدان از جای ببرد و مراد او بر نیاید . پس ازین معنی گفتند که لا اله الا الله کلید بهشت است . و این بیانی شافی و برهانی روشن است مر مومن مخلص را ، و السلام .
کامنت ها