ناصرخسرو:نفس تا ترکیب نپذیرد با هستی نیاید و ترکیب او بمادت عقل است و دلیل بر درستی، این دعوی آنست ک...
نفس تا ترکیب نپذیرد با هستی نیاید و ترکیب او بمادت عقل است و دلیل بر درستی، این دعوی آنست که نفس کل چون از عقل کل مادت یافت اندر ذات خویش مادت پذیر بود، و آنچ مادت پذیر باشد مرکب باشد و چون از عقل مادت یافت خداوند ترکیب امد، ونفس جزئی تا با عقل مرکب نشد از خدای تعالی مخاطبه نیافت، نبینی که خدای تعالی همی گوید، قوله: « فاعتبروا یا أولی الابصار» همی گوید: اندازه گیرید ای خداوندان چشمها، یعنی خردمندان، و هر نفسی که با عقل جفت نشود عدد برو نیوفتد، و نفس خردمند چون بعقل مرکب گشت از حکم قیاس لازم آید که بوزن بیش از نفس بیخرد است. و میان مردمان رونده است که خردمند را گران سنگ و گران مایه خوانند و بیخرد را سبکسار و سبک مایه گویند، از بهر آنک آن یکی با خرد جفت است و این دیگر از خرد تنهاست، و درست کند مرین دعوی را قول خدای تعالی که می گوید، قوله :«فآما من ثقلت موازینه فهو فی عیشته راضیه و أما من خفت موازینه فأمه هاویه». همی گوید: هرکه گران شود ترازوهای وی اندر زیستی پسندیده است و هر که سبک شود ترازوهایش جای او دوزخ است. و اندر حال ظاهر پیداست که نفس کسی که با خرد جفت است آهستگی و آرام که نشان گرامی و ترکیب است اندران کس پدید آمدست، و نفس کسی کز خرد بهره و ترکیب ندارد بی آرام و بی ثبات ماندست، پس درست شد که نفس تمام اندر ذات خویش مرکب است بعقل، و تا بعقل ترکیب نپذیرد هستی نیابد، و هر نفسی که با عقل مرکب ناشده بدان عالم بازگردد از بدبختان باشد، بگفته خدای تعالی، قوله:« لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مره و ترکتم ما خولناکم وراء ظهورکم» . همی گوید: اندر خطاب با بدبختان روز قیامت که بیامدید سوی ما تنهاچنانک بیافریدیم تان نخستین بار و دست بازداشتید آنچ شما را داده بودیم پس پشت خویش ، این آیت همی دلیل کند که جزین که نفس را بعقل همی ترکیب باید کردن بدلالت خداوند دورخویش و راهنمایان خلق از فرزندان او ونفس را همچنان بی خرد تنها بدان عالم نباید بردن وخداوندان حق را منکر شدن بحق ایشان از پس پشت نباید داشتن، که معنی علم ناپذیرفتن ازو آن باشد که او را از پس پشت کرده باشی ، که هرچه از پس پشت مردم باشد مردم ورا نبیند و هر که چیزی بنگرد مرورا نبیند مر آنرا سپس پشت کرده باشد.
کامنت ها