گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:مقصود از لفظ ثواب یافتن خوشی است . و مقصود از لفظ عقاب یافتن دشواریست و لذت حسی را بریدن اس...

مقصود از لفظ ثواب یافتن خوشی است . و مقصود از لفظ عقاب یافتن دشواریست و لذت حسی را بریدن است ، چه از بی نیاز شدن طبایع که اندر کالبد مردم است از حاجتمندی که او را افتاده باشد ، و آنرا همی گرسنه و تشنه خوانند ، و چه از ستره شدن حواس از شنیدن مر محسوسات را واجب آمد که آن لذت که نیک بختان یابند همیشگی باشد و مر آنرا بریدن نباشد . و نیست لذتی که آن دائم بر خال خویش است مگر لذت علم ، که چون چیزی را معلوم کردی هر چند او را بیشتر جویی و نزدیک تر گردانی خوشتر شود . پس پیدا شد که لذت نیکبختان بدان عالم لذتی علمی است از آنست که همیشه است ، چنانک ایزد تعالی همی گوید ، قوله : مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها تلک عقبی الذین اتقوا و عقبی الکافرین النار . همی گوید : مثل آن بهشت که امید دارند پرهیزگاران بدو همی رود زیر او جویها و بار درختان او همیشه است ، آن عاقبت کار آن کسان است که پرهیزگاری کردند ، و عاقبت کار کافران آتش است .
و دیگر آنست که لذتهای حسی از یک راه نتوان یافتن بلک از چند جای توان یافتن . و چون جایگاه آن لذت تباه شود نیز لذت یافتن نباشد . چنانک اگر چشم نباشد نیز آن لذت را که بچشم توان یافتن از هیچ حاسه دیگر نتوان یافتن ، و حکم اندر هر لذتی همین است . و سبیل نفس اندر باب یافتن مر معلومات را یک سبیل است . و نفس چون معلول را بخویشتن کشد ازو لذت بی ملالت یابد ، از بهر آنک آن لذت روحانی است ، و هر چند که لذت روحانی بسیار گونها است نفس مران گونها را همه از یک سبیل پذیرد . و آن دانستن نفس است مران علمها را ، و آن سبیل ببقاء نفس باقی است و تباه نشود آن سبیل تا بتباه شدن لذتها باشد ، چنانک اندر لذات جسمانی است که بتباه شدن حواس تباه شدن لذات است . پس نفس که داناست باقی است . و علم که ذات اوست ببقاء نفس باقی است . و معلومات روحانی باقی است . و چون معلوم و علم و عالم هر سه باقی باشد آن لذت کز میان سه باقی پدید آید بریده نشود .
پس درست کردیم که لذات نفسانی که باقیست علمی است . و نیز علم تباه نشود ، و چون بحاصل شد قوی تر و بیشتر شود ، و حس بکار فرمودن تباه شود . و دلیل بر آنک لذت علم باقی است آنست که چون اندکی از چیزی بدانی ازو نیز آرزو شود . و هر چند بیشتر دانی از روی دانستن بیشتر آید ، و لذات حسی بخلاف این است ، از بهر آنک چون مقداری از طعام بخوری آن قوت لذت که همی یابی کمتر شود ، و هر چند بیشتر خوری لذت کمتر شود ، تا بدان جای رسد که اگر ستم کنی تا آنکس یک لقمه افزونی بخورد بیمار گردد و هلاک شود آن خورنده . و نیز لذت علمی که غذای روح است هر چند بیشتر مران را کاربندی خوشتر از آن آید که اول کار بسته باشی ، از بهر آنک اول نادانسته باشد و نیک معلوم نشود ، و چون از پس آنک دانسته باشی بگویی یا بنمایی یا ازو بر اندیشی لذت تمام ازو آن وقت یابی . و این بخلاف لذت حسی است که لقمه باز پسین بنا خوشی و دشواری خورده شود و لقمه پیشین به آرزو و آسانی ، تا بجایی رسد به آخر که خورنده بوی آن طعام نتواند بردن . پس درست شد که ثواب علمی است نه حسی ، و این برهان ظاهر است خردمند را .

فایل صوتی خوان الاخوان بخش ۶۷ - صف پنجاه و پنجم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها