ناصرخسرو:او را گوئیم از بدو آن چنین است که رستنی جانور اندر بودش زایش عالم پیش از زایش مردم بودست ....
او را گوئیم از بدو آن چنین است که رستنی جانور اندر بودش زایش عالم پیش از زایش مردم بودست . چنانک شرح اندر مفتاح گفته ایم . پس مردم بر آنچ او بر بودش مردم پیشی دارد توانایی نیابد . اما سخن گفتن که مردم بدان مخصوص است و پیش اوان مر هیچ چیز را نیست لا جرم مردم بر آ« قادر است که چیزها که خود سازد آوازها را بحروف شمرده راست کرده بیرون آرد ، چنانک از رودها همی بیرون آرد که ساخته است . و بدین روی همی پیدا شود که نفس کلی او بر آوازها پادشاه است و بر نمود و حس قدرت ندارد . و این برهان روشن است .
کامنت ها