گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ناصرخسرو:پس از این شهر برفتم همچنان بر طرف دریا روی سوی جنوب، به یک فرسنگی حصاری دیدم که آن را قلمون...

پس از این شهر برفتم همچنان بر طرف دریا روی سوی جنوب، به یک فرسنگی حصاری دیدم که آن را قلمون می‌گفتند، چشمه‌ای آب در اندرون آن بود. از آنجا برفتم به شهر طرابرزن، و از طرابلس تا آنجا پنج فرسنگ بود. و از آنجا به شهر جبیل رسیدیم و آن شهری‌ست مثلث، چنانکه یک گوشهٔ آن به دریاست، و گرد وی دیواری کشیده، بسیار بلند و حصین، و همهٔ گرد شهر، درختان خرما و دیگر درخت های گرمسیری ست.
کودکی را دیدم گلی سرخ و یکی سپید تازه در دست داشت، و آن روز پنجم اسفندارمذ ماه قدیم، سال بر چهارصد و پانزده از تاریخ عجم.
و از آنجا به شهر بیروت رسیدیم، طاقی سنگین دیدم چنانکه راه به میان آن طاق بیرون می‌رفت، بالای آن طاق را پنجاه گز تقدیم کردم، و از جوانب او تخته سنگ های سفید برآورده، چنانکه هر سنگی از آن زیادت از هزار من بود، و این بنا را از خشت به مقدار بیست گز برآورده‌اند و بر سر آن استخوان های رخام برپا کرده، هر یکی هشت گز، چنانکه به جهد در آغوش دو مرد گنجد، و بر سر این ستون‌ها طاق‌ها زده است به دو جانب، همه از سنگ مهندم، چنانکه هیچ گچ و گل در آن میان نیست، و بعد از آن طاقی عظیم بر بالای آن طاق‌ها به میانهٔ راست ساخته‌اند، به بالای پنجاه ارش، و هر تخته سنگی که در آن طان بر نهاده است هر یکی را هشت ارش قیاس کردم در طول و در عرض چهار ارش، که هر یک از آن تخمیناً هفت هزار من باشد، و اینهمه سنگ‌ها را کنده کاری و نقاشی خوب کرده، چنانکه در چوب بدان نیکویی کم کنند، و جز این طاق بنایی دیگر نمانده است بدان حوالی. پرسیدم که این چه جای‌ست؟ گفتند: که شنیده ایم که این درِ باغ فرعون بوده است و بس قدیم‌ست و همهٔ صحرای آن ناحیت ستون های رخام‌ست و سرستون‌ها و تن ستون‌ها همه رخام منقوش مدّور و مربع و مسدس و مثّمن، و سنگ عظیم صلب که آهن بر آن کار نمی کرد و بدان حوالی هیچ جای کوهی نه، که گمان افتد که از آنجا بریده‌اند، و سنگی دیگر همچو معجونی می‌نمود آنچنانکه سنگ های دیگر، مسخر آهن بود، و اندر نواحی شام پانصد هزار ستون یا سر ستون و ته ستون بیش افتاده است که هیچ آفریده نداند که آن چه بوده‌است یا از کجا آورده‌اند.

فایل صوتی سفرنامه بخش ۲۳ - طرابرزن، جبیل و بیروت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

حامد اربابی
2014-11-24T12:58:29
رخام=مرمرصلب=سخت
محمدرضانعیمی
2014-09-29T15:08:21
برروزکسی‏ ‏که‏ ‏اوفتاده‏ ‏ست‏ ‏مخند‏ ‏‏ ‏‏ ‏درمانده‏ ‏به‏ ‏ره‏ ‏دیدی‏ ‏اگردیده‏ ‏مبند‏ ‏دنیا‏ ‏همه‏ ‏افتادن‏ ‏وبر‏ ‏خاستن‏ ‏است‏ ‏‏ ‏‏ ‏بندی‏ ‏بگسل‏ ‏تانشوی‏ ‏پای‏ ‏به‏ ‏‏ ‏‏ ‏بند‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏‏ ‏نعیمی‏ ‏‏(‏سزباز‏)‏
مجید میرزازاده
2018-11-09T20:39:30
سنگی دیگر همچو معجونی می نمود.بنظرم ایشان مقصودشان سنگهایی است که موج دارند و بعضی اوقات این موجها پیچ در پیچند و جلوه بسیار زیبایی به نمای سنگ می دهند.