سرایندهٔ فرامرزنامه:یکی پاسخ نامه فرمود شاه نخستین که بنوشت بر نیکخواه
❈۱❈
یکی پاسخ نامه فرمود شاه
نخستین که بنوشت بر نیکخواه
به نام خداوند فیروزگر
خداوند نیروی و فر وهنر
❈۲❈
خداوند کیوان و بهرام وهور
خداوند پیل و خداوند مور
ازویست فیروزی و برتری
کمی و فزونی و نیک اختری
❈۳❈
ازو بر فرامرز باد آفرین
سپهدار شیر اوژن پاک دین
سر افراز و پور جهان پهلوان
خداوند شمشیر و گرز گران
❈۴❈
گرانمایه و گرد وباهوش و فر
جوانمرد نیک اختر و شیرنر
به بزم اندرون،ابر گوهر نثار
به رزم اندرون،ابر شمشیر بار
❈۵❈
تویی شوکت و فر وبرزکیان
به مردی و گردی کمر بر میان
رسید آنچه گفتی به نزدیک ما
وزآن تازه شد رای باریک ما
❈۶❈
به دل شاد گشتم زگفتار تو
وزآن پرهنر جان بیدار تو
فراوان سپاس از جهان آفرین
پذیرفتم ای مهتر پاک دین
❈۷❈
که چون تو سواری هژبر افکنی
سرافرازگردی و شیر اوژنی
به من داد تا من به کوپال تو
به بازوی گردافکن و یال تو
❈۸❈
ببرم پی دشمنان از زمین
بسوزم تن بددلان روز کین
تویی یادگار از نریمان و سام
بمانی به گیتی همی شادکام
❈۹❈
کنون ای سرافراز کشور گشای
نوشتیم یک عهد پاکیزه رای
همه مرز خرگاه و کشمیر هند
سراسر چنان تا به دریای سند
❈۱۰❈
سپردیم یکسر به شاهی تو را
پرستش کند مرغ و ماهی تو را
به شادی بباش و به خوبی بمان
به فرخندگی بر خور و کامران
❈۱۱❈
زمین یکسر از داد آباد کن
خرد را به هر کار بنیاد کن
میازار هرگز دل رادمرد
به گرد درآز و انده مگرد
❈۱۲❈
زرنج کم آزار،پرهیز جوی
سخن ها به نیکی وآزرم گوی
به دهقان و بازارگان رنج و کین
نسازی که آید شکستت بدین
❈۱۳❈
بدین گونه بنوشت منشور شاه
همی پند و اندرز پیش سپاه
فرستاده را داد چندی درم
نوازش بسی کرد از بیش و کم
❈۱۴❈
فرستاده با خرمی بازگشت
کبوتر بد از فر شه بازگشت
چوآمد بر پهلوان شادکام
یکایک بدادش درود و پیام
❈۱۵❈
همان نامه و تاج و منشور شاه
نهاد از بر تخت آن رزمخواه
چنان گشت خوشنود شیرژیان
که گویی برافشاند خواهد روان
❈۱۶❈
زدادار بر شاه خواند آفرین
که او شاد بادا به ایران زمین
بدو تا جهانست آباد باد
دل وبخت او خرم و شاد باد
❈۱۷❈
زرنج و زتیمار،پرداخته
همه کارگیتی بدو ساخته
کامنت ها