سرایندهٔ فرامرزنامه:زبس رنگ و افسون و نیرنگ وفن زپیشش برفتند آن چار تن
❈۱❈
زبس رنگ و افسون و نیرنگ وفن
زپیشش برفتند آن چار تن
برفتند یک نیمه از تیره شب
نهانی زگفتارها بسته لب
❈۲❈
بیامد سیه مرد با سی هزار
زگیلان،تبردار وزوبین گذار
شب تیره وهول دشمن به جای
فرو برده هریک به دست وبه پای
❈۳❈
سیه مرد گفت ای سواران نیز
همانا که دارید راه گریز
زبهر شما راه دارم همی
شب تیره این است کارم همی
❈۴❈
بگویید تا مردمان که اید
چنین خیره پویان زبهر چه اید
چو در پیش دیدند چندان سپاه
جز از راستی به ندیدند راه
❈۵❈
چنین گفت دانای فرسوده سال
سوی کژی از هیچ گونه مبال
که کژی اگر چند گیرد فروغ
سرانجام،هرکس بداند دروغ
❈۶❈
تخواره بدو گفت ای نیکنام
یکی از فرامرز دارم پیام
درودت همی گوید و بازگفت
سزد گر بمانی زکارم شکفت
❈۷❈
که ما را زمانه چه آورد پیش
کنون چند کس را زخویشان خویش
فرستاده ام تا به بیرون روند
مگر زین بلا جان به بیرون برند
❈۸❈
سزد گر نمایی یکی مردمی
کجا مردمی بهتر از آدمی
گر این چار تن را به شب ره دهی
سپاسی از این کار بر من نهی
❈۹❈
که دانا یکی داستان زد درست
که نیکی به از بد که آید به مشت
اگر نه رسد که به کوه ای پسر
رسد باز مردم ابر یکدگر
❈۱۰❈
کنون ما چهاریم بی رخت ویار
نبیره سرافراز زال سوار
دو دختند دخت جهان پهلوان
ز پشت زواره دو دخت جوان
❈۱۱❈
سیه مرد بشنود و پاسخ فزود
به پاسخ بسی مهربانی نمود
که من پهلوان را یکی بنده ام
نگه دارم این پند تا زنده ام
❈۱۲❈
فراموش کی گردد آن روزگار
که چون شد گریزان ازو شهریار
من ولشکرمن پیاده به دشت
زشه بازگشت وبه ما برگذشت
❈۱۳❈
اگر خواستی او به شمشیر تیز
مرا با سپه کرده بد ریزریز
ولیکن نه چندان بزرگی نمود
که با او بزرگی توانم فزود
❈۱۴❈
مرا با سپه بارگی دادو ساز
چنین آید از مردم سرفراز
دگر بر در نیمروز از معاف
گرفت ورها کرد بی کبرولاف
❈۱۵❈
کنون گر به پاداش کوشم همی
دو چشم خرد را بپوشم همی
ولیکن بدان کم بود دستگاه
رسانیم نیکی بدان نیک خواه
❈۱۶❈
به فر بزرگی بدانست شاه
که امشب یکایک ببرید راه
به شادی خرامید از ایدرکنون
که من شاه را خود نگویم که چون
❈۱۷❈
ازوداشتند آن دلیران سپاس
چنین است پاداش نیکی شناس
به رفتن نیامد از ایشان درنگ
شب وروز،پویان به سان پلنگ
❈۱۸❈
بریدند آن راه دشوار ودور
به کشمیر رفتند نزدیک صور
سیه مرد از آنجا سوی شه شتافت
بگفت آنکه در راه،کس را نیافت
❈۱۹❈
چراغی که برخیزد از روی آب
برآید به سوزنده پر عقاب
کامنت ها