سرایندهٔ فرامرزنامه:فرامرز را گفت کای نامدار کجا مرد هند از تو گیرد فرار
❈۱❈
فرامرز را گفت کای نامدار
کجا مرد هند از تو گیرد فرار
سزد گر کنون پا به میدانی نهی
که چون می نهی پا به زندان نهی
❈۲❈
فرامرز یل سوی آویز شد
سمند جهانگیر زو تیز شد
بدو گفت کای هندوی بدنژاد
به مادر بزادی چه نامت نهاد
❈۳❈
نبینی که دریا به موج اندر است
به هر موج کآید نهنگش سر است
زمان بر زمین تیغ بارد همی
پلنگ از شدن سر ببارد همی
❈۴❈
هم اکنون یکی تیغ ریزان شود
که آشوب گردان گریزان شود
چنین یک یک از لشکر بی شمار
بدین تیغ سامی نمایم سمار
❈۵❈
جهانی به یک لقمه سازد نهنگ
که یک یک چنین پیشش آرد درنگ
بگفت این و آمد دمان و دوان
برو راست کرده یکایک سنان
❈۶❈
بزد نیزه وز اسب زیرش فکند
گرفت و ببرد آن دلاور نهنگ
کامنت ها