سرایندهٔ فرامرزنامه:اگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم بوی مستمند
❈۱❈
اگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
❈۲❈
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکونام باشی بر کردگار
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
❈۳❈
ترا دین و دانش رهاند درست
ره رستگاری ببایدت جست
چو گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
❈۴❈
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است آیین و راه من است
❈۵❈
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان، خود، دل است
نباشد جز از بی پدر، دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
❈۶❈
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همان نیکیت باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بوی در نبرد
❈۷❈
نگویی به هر جا چه آید به کار
نکویی گزین وز بدی شرم دار
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
❈۸❈
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست
کامنت ها