گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سرایندهٔ فرامرزنامه:چو بشنید زین گونه کید گزین فرود آمد از تخت و برشد به زین

❈۱❈
چو بشنید زین گونه کید گزین فرود آمد از تخت و برشد به زین
زدل، کینه و درد و غم دور کرد به پیش اندران پاک دستورکرد
❈۲❈
زترکان به پیش اندران ده هزار گرانمایه با گوهر و نامدار
خبرشد به نزد شبان و رمه پذیره فرستاد لشکرهمه
❈۳❈
چو آمد برابر گو نامدار بدیدند آن تخت گوهر نگار
پذیره شدش پهلوان، چندگام ابا باده و رود و زرینه جام
❈۴❈
بدو کید هندی گرفت آفرین که ای نامور پهلوان زمین
به خوبی رسیدی تواز سیستان زروی تو فرخنده هندوستان
❈۵❈
مرا مرز هند است و شاهنشهی کمر بسته ما پیش تو چون رهی
مرا مرز وبوم و تو را تاج وتخت مرا گنج و لشکر،تو را فر وبخت
❈۶❈
فرامرز، شاه و کمر بسته،کید سپاهت عقاب و جهان، جمله صید
همانی بدین رای و فرهنگ وهوش چو مه گشتی اکنون تو بر بد مکوش
❈۷❈
بگفت این و بوسید روی زمین به بر درگرفتش دلیر گزین
بگفتند و رفتند زی بارگاه همان کید هندی،دلیران شاه
❈۸❈
برآمد به تخت مهی پهلوان اباکید هندی روشن روان
یکی هفته با باده و رود و جام نشستند و وز کی گرفتند جام
❈۹❈
پس از هفته ای رود وآرام و صید خرامان برفتند زی کاخ کید
زهرکاخ و روزن برآمد نثار ز آذین همه شهر چون نو بهار
❈۱۰❈
چو آمد زرافشان هم از کوی و در تو گفتی که زر شد زمین سر به سر
هوا سر به سر عود و عنبرگرفت زمین از درم دست بر سرگرفت
❈۱۱❈
تو گفتی هوا مشک بر دامنست جهان،پرهمه نافه پیراهنست
همه بام و دیوار و در، چون بهشت برافشانده زر را به دیوار خشت
❈۱۲❈
نثارش همه زرو مشک و عبیر بساطی بیفکنده یکسر حریر
فرامرز چون شد به کاخ مهی پدید آمد آن ساز شاهنشهی
❈۱۳❈
رواقی به گردون برآورده بود زمرمر بساطیش گسترده بود
فروبسته این راه از آبنوس درو لعل مانند چشم خروس
❈۱۴❈
زسیم و زبرجد دری ساخته زر و حلقه ها در وی انداخته
چو رفتی یکی کی نشین از رخام همه مرمر وصندل وعود خام
❈۱۵❈
هزارش همه خشت بد زر و سیم موکل درو درهای یتیم
زمین سر به سر فرش ابریشمین یکایک چو خلد برین،نازنین
❈۱۶❈
یکی تخت فیروزه در وی بلند برآمد به تخت مهی ارجمند
کمربسته چون کید و اروند شاه چو طهمور و شه مرد و هندی سپاه
❈۱۷❈
گل ولاله بد بیکران ریخته رمین، مشک وعنبر برآمیخته
می لعل خورده چو شد در میان به جوش آمد از می دو چشم کیان
❈۱۸❈
بدین گونه یک هفته با میگسار نشسته به سر شد همه روزگار
زباغ و تماشا واز جام می همی یاد رستم بد و شاه کی

فایل صوتی فرامرزنامه بخش ۶۸ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها