سرایندهٔ فرامرزنامه:چنین گفت کید ای جهاندار گرد سرافراز و دانای با دستبرد
❈۱❈
چنین گفت کید ای جهاندار گرد
سرافراز و دانای با دستبرد
اگر گنج خواهی،بیاریم گنج
بدان تا روان ها ندارم به رنج
❈۲❈
گشایم در گنج های پدر
وز آن پس ببخشم تو را سر به سر
بدین سان کس از دین خود برنگشت
ز راه نیاکان نباید گذشت
❈۳❈
ترا یک خدا هست ما صدخدا
همان پاک وپاکیزه ماند به جا
به زشتی، کس از دین خود نگذرد
وگر بگذرد نیز کیفر برد
❈۴❈
ولی چون تو فرمان دهی انجمن
بیارم به هندوستان برهمن
شما نیز زین انجمن مهتری
بیارید داننده دانشوری
❈۵❈
بگویید گفتار و پاسخ دهید
بدین کار بر رای فرخ نهید
به گفتار هرکس فرو ماند او
دو چشم خرد را نخواباند ائو
❈۶❈
اگر هم تهی شد زایران،هنر
نشایدش گفتن به تیغ و سپر
هزارای دانش زفرهنگ شد
به کوپال و شمشیر و نیرنگ شد
❈۷❈
هرآن کو که آید به دانشوری
خدای همان انجمن شد سری
یکی خرقه سال خورده به بر
فروبسته زنار ترکی به سر
❈۸❈
کشیده ریاضت بسی سال وماه
همه موی،برف وهمه رخ چو کاه
چو مرغی به یاد قفس برشدی
زدیدار مردم فزون تر شدی
❈۹❈
مرآن قوم را نام بد جوکیان
خردمند یک سر قوی راکیان
بیامد چنان پیر زنار بند
به گفتار دانش یکی کاربند
❈۱۰❈
سؤالی که داری به شکل زره
بگو و زایرانیان بر فره
فرامرز گفتا به کینه منم
به دانشوری تا به هم برزنم
❈۱۱❈
بگو آنچه داری زدانش به یاد
که نفرین بدین دانش وهوش باد
کامنت ها