نیر تبریزی:شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین خاک بیزان بر سر افراشته زمین
❈۱❈
شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین
خاک بیزان بر سر افراشته زمین
گفت کای نازان بتو جانهای پاک
ای تو مقصود از مزاج آب و خاک
❈۲❈
باد از فیض دمت در اهتزاز
آتش از تاب غمت در سوز و ساز
ده اجازت تا زخف اینگروه
افکنم زلزال در صحرا و کوه
❈۳❈
یا چو قوم لوط سازم سرنگون
نک زمین بر این سیه بختان دون
گفت شه آوخ که با خود نیستی
باز کن چشم و ببین با کیستی
❈۴❈
می ندانی که ز امر کاف و نون
خاکرا من داده ام طبع سکون
شد کلیم از یمن ما صاحب یمین
تا فرو بلعید قارونرا زمین
❈۵❈
ما سرشتیم اینجوم از خاک و آب
زان بر آمد نام بایم بوتراب
ایفرشته ما یمین داوریم
ما کجا محتاج عون و یاوریم
❈۶❈
من بعمداً خود بر این دریا زدم
پای بر دنیا و مافیها زدم
رو بهل تا آب او خاکم برد
پاک سوی عالم پاکم برد
کامنت ها