نیر تبریزی:پس فرشته نصرت از امر قدیر شد فرو از ذروۀ بالا بزیر
❈۱❈
پس فرشته نصرت از امر قدیر
شد فرو از ذروۀ بالا بزیر
دید تنها تا جدار گاه عشق
گفت کای اسپهبد اسپاه عشق
❈۲❈
من فرشته نصرتم که باریت
نک فرستاده ز بهر یاریت
هست شاهان جهان محتاج من
آیۀ نصرُ من الله تاج من
❈۳❈
هر که را من سایه اندازم بفرق
یکتنه از غرب تا زد تا بشرق
گر بدین کافردلان خواهی ظفر
حکم کن تا گسترم بالت بسر
❈۴❈
گفت رو بادا مبارک فال تو
کز من است اینسایۀ اقبال تو
آیۀ نصرُ من الله نک منم
پر ز افرشته است یکسر جوشنم
❈۵❈
گر نبودی سایۀ من بر سرت
سوختی برق تجلی شهپرت
بر سریر مالک هستی شه منم
بال خود بر چین که ظل الله منم
❈۶❈
من ز سایه غیر، کی جویم نجات
سایه پرورد منند این ممکنات
آنکه سایۀ خویش خواندستش اله
کی برد بر سایه پرورد آن پناه
❈۷❈
گر مرا دریای فضل آید بموج
خیزد از هر سو فرشته فوج فوج
هستی افرشته از هست منست
دست مبسوط خدا دست منست
❈۸❈
آنکه شد افرشته خود از وی پدید
بر صنیع خویش کی بندد امید
من بعون و نصرت حق واثقم
لیک خود من این بلا را عاشقم
❈۹❈
در بلاها میسپرم لذات او
مات اویم مات اویم مات او
ایفرشته شهپر از من باز گیر
تا ببارد بر سرم باران تیز
❈۱۰❈
حاجتی هست ار ترا از ما بخواه
ورنه خوش بخرام سوی جایگاه
شد فرشته نصر با خیل جنود
سوی آن بلا کزو آمد فرود
کامنت ها