نیر تبریزی:ای غلام بر سیمین تو زرین کمران خاکسار کف پای تو سر تا جوران
❈۱❈
ای غلام بر سیمین تو زرین کمران
خاکسار کف پای تو سر تا جوران
بکدامین طرف آرم بتماشای تو روی
اینهمه جلوۀ روی تو کران تا بکران
❈۲❈
دست امید مکن کونهم از حلقۀ زلف
که دراز است ره عشق و من از نو سفران
جای عذر است چگویم بتو ای ناصح پیر
که نداری جز از عشوۀ شیرین پسران
❈۳❈
شیشۀ دردکشان میشکنی زاهد باش
تا بدیوان خرابات رسم جامه دران
می نگفتم مده ایدیده که خونگیر شوی
دامن دل بکف غمزّ بیداد گران
❈۴❈
دل زآرایش سجاده کشان گشت ملول
ایخوشا خرقۀ آلودۀ شوریده سران
پایۀ همت منظور بلند است دریغ
کانصفا نیست در آئینۀ کوته نظران
❈۵❈
واعظانرا سر خود خواهی اگر درد نداشت
بالله ار سینه زدی اینهمه سنک دگران
جلوۀ تا دهمت جان ز سبکروحی شوق
سر بزیر قدم و دیده برویت نگران
❈۶❈
کفر رندان نظر باز حدیثی است قدیم
نیرّا تازه کن ایمان ز لب سیمیران
کامنت ها