نیر تبریزی:من خود مجرّد از همه نام و نشانمی بر هر صفت که عشق تو گفت آنچنانمی
❈۱❈
من خود مجرّد از همه نام و نشانمی
بر هر صفت که عشق تو گفت آنچنانمی
در گوشۀ فراق تو پیر شکسته ام
آندم که بوی وصل تو آید جوانمی
❈۲❈
گاهی ز تاب قهر تو درویش نینوا
گاهی ز تاج مهر تو شاه جهانمی
گاه از جنون ز هلهلۀ کودکان برقص
گه در خرد ارسطوی روشن روانمی
❈۳❈
گاهی بجستجوی تو دربان مسجدم
گاهی سبوکش ره دیر مغانمی
گاهی ز درد گریان چون ابر ؟؟
گاهی ز درد خندان چون گلستانمی
❈۴❈
کوته کنم حدیث چو مومی بر آفتاب
هر چه اقتضای عشق تو باشد همانمی
مشکن رقیب بال و پر من ز سبک جور
عمریست پروریدۀ این آشیانمی
❈۵❈
بشکست اگر مرا دل از آن لعل دلقریب
شادم که دلشکستۀ آن دلستانمی
زهد دراز رفته زیادم که سالهاست
در کشمکش ز طرۀ شیر فشانمی
❈۶❈
خیل خیال اوست که بر چشم من رود
یا مست بیخودم که ز خود در گمانمی
دوشم ز لطف بندۀ خود خواند من زوجد
نی بر زمینم و نی بر آسمانمی
❈۷❈
مفکن مرا به پیچ و خم ایتار زلف دل
در حلقۀ تو رفته من اینها ندانمی
با من ز ظن مطلق و اصل عدم مخوان
زاهد برو من آنچه تو خواهی نه آنمی
❈۸❈
صوفی تو هم بمذهب تثلیث خود مرا
دعوت مکن که من نه ز بو لیمیانمی
من نی فقیه خشگم و نی صوفی ترم
نی معتقد بحکمت یونانیانمی
❈۹❈
پیر طریق من بجهان شاه اولیاست
با مهر او بری ز فلان و فلانمی
قشری و صوفی و متفلسف ندا نما
هر چه او بروست من ز دل و جان برآنمی
❈۱۰❈
لنگان همیروم ز پی کاروان دوست
تا هر که دید گویدم از کاروانمی
ایشاه تا جور سگ خود خوان مرا که نیست
یارای آنکه گویمت از دوستانمی
❈۱۱❈
نیرّ مرا حقیر مبین بر طراز فرش
کاندر فراز عرش ز سبّو حیانمی
لیک از و بال طالع چندی چو دانهای
در زیر آشیانۀ هفت آسمانمی
کامنت ها