نیر تبریزی:امروز خرمن گل و نسرین و سوسنست وینمونه بازغالیه و مشگ ولادنست
❈۱❈
امروز خرمن گل و نسرین و سوسنست
وینمونه بازغالیه و مشگ ولادنست
ای کز سرم میگذری باش یک زمان
کافشانمت بپای روانی که در تن است
❈۲❈
زد آتشی به پرده ناموس سوز عشق
کامروز در جهان همه افسانه من است
آسوده نیست از شرر آهم آسمان
زلف تو تا بر آتش دل باد بیزن است
❈۳❈
در حیرتم که اینهمه رودادنت چراست
برطره که خون جهانش بگردنست
گر ماه به تو لاف تقابل زند چه باک
حسن رخ تو بر همه چونمهر روشنست
❈۴❈
در چین زلف روی تو پا در قفس همای
یا برگ گل بچنبر و یامه بخرمنست
بعد از توام چه حاجت صحرا و لاله زار
چون اشک لاله گونم و صحرای دامنست
❈۵❈
گوش من و نصیحت دوران پیش بین
زین پس حکایت شتر و چشم سوزنست
نیر ملال دوست مبادا بروزگار
گر روزگار ما بتمنای دشمن است
کامنت ها