نیر تبریزی:چشمت به غمزه کشت دو صد بیگناه را کو داوری که داد رسد دادخواه را
❈۱❈
چشمت به غمزه کشت دو صد بیگناه را
کو داوری که داد رسد دادخواه را
گفتم مرا تحمل ناز تو نیست گفت
عشق احتمال کوه دهد پرّ کاه را
❈۲❈
بیحاصل است جلوه خوبان بعهد تو
نادر در آفتاب توان دید ماه را
آنشوخ دیده بین که زنهر شکار دل
دزدد چه سان بخود زتغافل نگاه را
❈۳❈
الله چه فتنه تو که اندر هوای تو
صلح است اهل میگده و خانقاه را
حسنت فکنده پرده زر از درون من
آری قیاس از آینه گیرند آه را
❈۴❈
من وحشی رمیده و نرهن زچارسو
آنچشم و زلف و عارض خط بسته راه را
آنسبزه بین که سنبل رویش زسرکشی
بر باد داده خرمن مشک سیاه را
❈۵❈
تا کی سپهر جلوه دهد مهر و ماه خویش
برکش زطرف گوشه ابرو کلاه را
نیر زدرس عشق مجازی دلم گرفت
بگشای لب ثنای شه دین پناه را
❈۶❈
آن سرور یگانه غایب که ذات او
جام جهان نماست صفات اله را
کامنت ها