نیر تبریزی:دودی ز آهم ار بدرون نی اوفتد آتش بخشک و تر ز صدای وی اوفتد
❈۱❈
دودی ز آهم ار بدرون نی اوفتد
آتش بخشک و تر ز صدای وی اوفتد
از سر ربود هوش من آنچشم پرخمار
تادیگر اتفاق افاقت کی اوفتد
❈۲❈
آرد مذاق حکمت اشراق طبع می
عکسی اگر زروت بجام می افتد
سلطان اگر بدولت وصلت رسد بخواب
از چشمش افسر جم و تخم کی اوفتد
❈۳❈
ترسم که جان بوصل نماند ز شوق اگر
چشمم بروی قاصد فرخ پی اوفتد
گفتم که وعدۀ تو چه شد گفت کی کجا
آری دوای درد کهن بر کی اوفتد
❈۴❈
ترسم بهار گلشن روی تو سر شود
زینطول ناز و وعدۀ ما بردی اوفتد
ابجذ به جنون سوی لیلی مکش مرا
ایمن نیم که آتش من در حی اوفتد
❈۵❈
نیر رو آبجو که جهان جز سراب نیست
بیحاصل است کار که بر لاشی اوفتد
کامنت ها