نیر تبریزی:تا سر کار تو با خانۀ خمار افتاد راز سر بستۀ ما بر سر بازار افتاد
❈۱❈
تا سر کار تو با خانۀ خمار افتاد
راز سر بستۀ ما بر سر بازار افتاد
بسر زلف تو آویخت دل ازچاه زنخ
کار زندانی عشقت بسر دار افتاد
❈۲❈
دل ز سر حلقۀ زلفت نبرد راه بجای
همچو آن نقطه که اندر کف پرکار افتاد
ای پسر تابکی آنروز نهان در خم زلف
پرده بگشا که مرا پرده ز اسرار افتاد
❈۳❈
غالباً ره نبرد عاشق صادق سوی وصل
اندرین کار مرا تجربه بسیار افتاد
دل دیوانه که شد واله آن نرگس مست
هوشیاریست که با مردم خمار افتاد
❈۴❈
سخنت گر چه لطیف است سرا پا نیرّ
لب فروبند که در قافیه تکرار افتاد
کامنت ها