نیر تبریزی:لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ
❈۱❈
لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ
پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ
برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام
هوش خود باخته با حال تباه آمده
❈۲❈
ایفرس قافله سالار تو کشتند مگر
که تو با قافلۀ آتش و آه آمدۀ
اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود
چه شد آن سایه که اینجا بپناه آمدۀ
❈۳❈
چونشد آنشاه و سپاهی که بمیدان بردی
که تو تنها همه بی شاه و سپاه آمدۀ
با رخ سرخ برفتی زیر ما تو کنون
چه خطا رفته که با روی سپاه آمدۀ
❈۴❈
با همان شاه که بردی تو بمیدان بلا
بیگنه کشته عدو و تو گواه آمدۀ
شه ما را مگر افکندۀ ای اسب بخاک
عذر جویان ز پی عفو گناه آمدۀ
کامنت ها