نیر تبریزی:الهی اکبر از تو اصغر از تو بخون آغشتگانم یکسر از تو
❈۱❈
الهی اکبر از تو اصغر از تو
بخون آغشتگانم یکسر از تو
اگر صد بار دیگر بایدم کشت
حسین از تو سر از تو خنجر از تو
❈۲❈
قضای تو چو بروفق تقاضا است
بزشت و خوب دادی آنچه خود خواست
الهی حنجر از من خنجر از شمر
نصیب خود برد از تو کج و راست
❈۳❈
چنان سرگرم صهبای الستم
که سر از پا ندانم بسکه مستم
همین دانم که از بهر نثارت
بدست انگشتری مانده است و دستم
❈۴❈
بلائی کز توام ای داور آید
مرا از نکهت جان خوشتر آید
بمیدان وفا من بی سر آیم
بسویت عاشقان گر باسر آید
❈۵❈
تماشا پای شوقم برده از جا
سراپا گشته ام غرق تجلّی
در اثباتت ز نفی لا گذشتم
شدم خود عین استثنای الا
❈۶❈
برای قتل من خصم کج اندیش
کشیده لشگر کین از پس و پیش
یکی سر میبرد از من یکی دست
من از ذوق تجلّی رفته از خویش
❈۷❈
بدل تا سر خط مهرت نوشتم
همه بود و نبود از دست هشتم
ز تو بود آنچه در راه تو دارم
که من از خویشتن تخمی نکشتم
❈۸❈
الهی با تو آن عهدی که راندم
بحمدالله بسر منزل رساندم
هر آن دُرّی که در گنجینه ام بود
یکایک بر سر راهت فشاندم
❈۹❈
صبا از من برو سوی مدینه
بگو با مادرم کی بی قرینه
بیا یکدم ببالین حسینت
تسلّی ده به کلثوم و سکینه
کامنت ها