نیر تبریزی:دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو حلقهای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
❈۱❈
دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو
حلقهای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
دل ز همخوابگی حور برآساید اگر
با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
❈۲❈
چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت
اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم
که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
❈۳❈
مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان
پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم
حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
❈۴❈
ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه
گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم
کامنت ها