گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نظامی:خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای

❈۱❈
خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید
❈۲❈
مده ناخوب را بر خاطرم راه بدار از ناپسندم دست کوتاه
درونم را به نور خود برافروز زبانم را ثنای خود در آموز
❈۳❈
به داودی دلم را تازه گردان زبورم را بلند آوازه گردان
عروسی را که پروردم به جانش مبارک روی گردان در جهانش
❈۴❈
چنان کز خواندنش فرخ شود رای ز مشک افشاندنش خلخ شود جای
سوادش دیده را پر نور دارد سماعش مغز را معمور دارد
❈۵❈
مفرح نامهٔ دلهاش خوانند کلید بند مشکل هاش دانند
معانی را بدو ده سربلندی سعادت را بدو کن نقش‌بندی
❈۶❈
به چشم شاه شیرین کن جمالش که خود بر نام شیرینست فالش
نسیمی از عنایت یار او کن ز فیضت قطره‌ای در کار او کن
❈۷❈
چو فیاض عنایت کرد یاری بیار ای کان معنی تا چه داری

فایل صوتی خمسه بخش ۱ - سرآغاز

تصاویر

کامنت ها

مجتبی خراسانی
2015-11-22T19:47:54
بسم الله الرحمن الرحیمخسرو و شیرین دومین مثنوی (نخستین منظومه مخزن الاسرار است) از مثنوی های پنج گانۀ اوست. موضوع آن داستان عشق ورزی خسروپرویز ـ بیست و سومین پادشاه ساسانی ـ با شیرین ـ شاهزادۀ ارمنی ـ است. این داستان، چنان که از سخن شاعر برمی آید، در آن روزگار در میان مردم زمانه شهرتی داشته و بسیاری خواهان به نظم در آمدن آن بوده اند. نظامی دربارۀ چگونگی پرداختن به داستان خسرو و شیرین و به نظم کشیدن آن می گوید:مرا چون هاتف دل دید دمساز/بر آورد از رواق همت آوازکه بشتاب ای نظامی زود، دیرست/فلک بد عهد و عالم زود سیرستبهاری نو برآر از چشمۀ نوش/سخن را دست بافی تازه در پوشنصیحت‌های هاتف چون شنیدم/چو هاتف روی در خلوت کشیدمنهادم تکیه گاه افسانه‌ای را/بهشتی کردم آتش خانه‌ای راز تاریخ کهن سالان آن بوم/مرا این گنج نامه گشت معلومکهن سالان این کشور که هستند/مرا بر شقۀ این کار بستند...داستان خسرو و شیرین هرچند تا اندازه ای جنبۀ تاریخی هم دارد اما روی هم رفته بیشتر آب و رنگ داستانی پیدا کرده و نظامی خود البته در این آب و رنگ بخشیدن بدان نقش قابل توجهی دارد. شاعر با آگاهی از علل عدم استقبال گسترده از ویس و رامین، (اگر عمری باشد به آن هم خواهم پرداخت) که آن هم یک داستان عاشقانه است که پیش از نظامی به وسیلۀ فخرالدین اسعد گرگانی به رشتۀ نظم درآمده و از نظر داستان پردازی هم قوی است، می کوشد تا داستان خود را آن گونه بپرورد که فرهنگ دینی حاکم بر عصر پذیرای آن باشد. از این روست که وی در این اثر خود به تصویر دو چهره گوناگون دست می زند: یکی خسرو با غرور و نخوت شاهانه که از عشق چیزی جز دست یابی به خواهش های نفسانی خود نمی شناسد و در تمام داستان همواره در پی آن است تا شیرین را تسلیم خواسته های خود کند، که البته آنچه مطلوب اوست حاصل نمی شود. و دیگر شیرین که مظهر عشق پاک و به دور از هرگونه آلایش نفسانی است. قهرمان اصلی نظامی در داستان خسرو و شیرین کسی نیست جز شیرین که شاعر پیوسته می کوشد تصویری هرچه نیکوتر از وی ترسیم کند. حتی ورود فرهاد به این داستان نیز به نظر می رسد از آن روست که ثابت قدمی شیرین در عشق، که لازمۀ یک عشق واقعی است، به تصویر کشیده شود. به هر روی این منظومۀ داستانی صرف نظر از وقایع داستانی آگنده از وصف های متنوع و رنگارنگ است که در جای خود از لطف و شیرینی خاصی برخوردار است.منظومۀ خسرو و شیرین یکی از زیباترین آثار هنری در ادب فارسی است (مطالعه و خوانش آن را توصیه می کنم، حتما بخوانید.) و بی جهت نیست که شاعر وقتی چند بیت از آن را، که شیرین کاری شیرین خوانده، برای دوست مخلص خویش که به او اعتراض کرده و به نظم درآوردن داستان خسرو و شیرین را مغایر با مقام والای شاعر دانسته، می خواند وی را به تسلیم و تحسین شاعر برمی انگیزد:ز شیرین کاری شیرین دلبند/فرو خواندم به گوشش نکته‌ای چندوزان دیبا که می‌ کردم طرازش/نمودم نقش‌ های دلنوازشچو صاحب سنگ دید آن نقش ارژنگ/فرو ماند از سخن چون نقش بر سنگبدو گفتم ز خاموشی چه جویی/زبانت کو که احسنتی بگوییبه صد تسلیم گفت ای من غلامت/زبانم وقف بر تسبیح نامتچو بشنیدم ز شیرین داستان را/ز شیرینی فرو بردم زبان را...به پایان بر چو این ره بر گشادی/تمامش کن چو بنیادش نهادیبمنه و کرمه
شایان
2015-10-01T16:50:20
در بیت 8 در نسخه چاپ مسکو "مخمور" آمده است.
احمد علی غلامی
2015-02-10T13:20:16
منظور از کلمه "" بشاید "" در بیت دوم و مصرع اول { دلی ده کو یقینت را بشاید } دقیقا چیست ؟1- باید شایسته شود (( مفهوم آماده سازی و پرورش )یا 2- باید بودن (( مفهوم الزامی و اجباری ))البته سعدی هم این کلمه رو بکار برده : { چند بشاید به صبر دیده فرودوختن }
محمد فخارزاده
2009-01-19T05:43:07
اشتباه تایپی در بیت 8:سوادش دیده را پر نور دارد---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
محبوبی
2020-03-25T01:43:37
زمشک افشاندنش خلخ شود جای
فرزاد فخری‌زاده
2019-07-01T10:54:05
خَلُّخ شهری است که از آن مشک خطایی می‌آورند. این چه بوییست که از ساحت خلخ بدمید؟وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست؟سعدی
فرزاد فخری‌زاده
2019-07-01T10:56:39
در بیت آخر «بیارای» به معنای آرایش‌کن اشتباه است. باید بیار اِی کانِ معنی، تا چه داری؟ باشد.
افسانه چراغی
2021-04-06T19:49:13
در بیت هفتم، ز مشک افشاندنش درست است.
سوزان مهدوی
2021-10-28T06:30:32.912325
این پادکست بسیار جالب هست.  داستان خسرو و شیرین را اینجا گوش بدید: پیوند به وبگاه بیرونی
مرتضی
2022-01-12T00:28:56.3681734
درود،  چنانچه جناب فخری زاده اشاره کرده اند در بیت آخر‌: "بیار اِی کانِ معنی، تا چه داری" صحیح می باشد، به این مضمون کلی که حالا ای منشا معنا خود را نمایان کن تا درخشش ات را نظاره گر باشیم.  بیارای پیش از هرچیز اشکال وزنی را سبب ساز می گردد. با مهر
بلال بحرانی
2023-09-23T22:44:05.8243676
در این‌جا، به نظر می‌رسد که «خلّخ» مجازاً به معنای «خوشبو» است.