نظامی:مراکز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری
❈۱❈
مراکز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیم جز عشق کاری
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بیخاک عشق آبی ندارد
❈۲❈
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب دلان را پیشه این است
جهان عشقست و دیگر زرق سازی
همه بازیست الا عشقبازی
❈۳❈
اگر بیعشق بودی جان عالم
که بودی زنده در دوران عالم
کسی کز عشق خالی شد فسردست
کرش صد جان بود بیعشق مردست
❈۴❈
اگر خود عشق هیچ افسون نداند
نه از سودای خویشت وارهاند
مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل در و بند
❈۵❈
به عشق گربه گر خود چیرباشی
از آن بهتر که با خود شیرباشی
نروید تخم کس بیدانه عشق
کس ایمن نیست جز در خانه عشق
❈۶❈
ز سوز عشق بهتر در جهان چیست
که بی او گل نخندید ابر نگریست
شنیدم عاشقی را بود مستی
و از آنجا خاست اول بتپرستی
❈۷❈
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشق آفتاب آتش پرستند
مبین در دل که او سلطان جانست
قدم در عشق نه کو جان جانست
❈۸❈
هم از قبله سخن گوید هم از لات
همش کعبه خزینه هم خرابات
اگر عشق اوفتد در سینه سنگ
به معشوقی زند در گوهری چنگ
❈۹❈
که مغناطیس اگر عاشق نبودی
بدان شوق آهنی را چون ربودی
و گر عشقی نبودی بر گذرگاه
نبودی کهربا جوینده کاه
❈۱۰❈
بسی سنگ و بسی گوهر بجایند
نه آهن را نه که را میربایند
هران جوهر که هستند از عدد بیش
همه دارند میل مرکز خویش
❈۱۱❈
گر آتش در زمین منفذ نیابد
زمین بشکافد و بالا شتابد
و گر آبی بماند در هوا دیر
به میل طبع هم راجع شود زیر
❈۱۲❈
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
❈۱۳❈
گر از عشق آسمان آزاد بودی
کجا هرگز زمین آباد بودی
چو من بیعشق خود را جان ندیدم
دلی بفروختم جانی خریدم
❈۱۴❈
ز عشق آفاق را پردود کردم
خرد را دیده خوابآلود کردم
کمر بستم به عشق این داستان را
صلای عشق در دادم جهان را
❈۱۵❈
مبادا بهرهمند از وی خسیسی
به جز خوشخوانی و زیبانویسی
ز من نیک آمد این اربد نویسند
به مزد من گناه خود نویسند
کامنت ها