گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نظامی:نشسته شاه روزی نیم هشیار به امیدی که گردد بخت بیدار

❈۱❈
نشسته شاه روزی نیم هشیار به امیدی که گردد بخت بیدار
در آمد قاصدی از ره به تعجیل ز هندستان حکایت کرد با پیل
❈۲❈
مژه چون کاس چینی نم گرفته میان چون موی زنگی خم گرفته
به خط چین و زنگ آورد منشور که شاه چین و زنگ از تخت شد دور
❈۳❈
گشاد این ترک‌خو چرخ کیانی ز هندوی دو چشمش پاسبانی
دو مرواریدش از مینا بریدند به جای رشته در سوزن کشیدند
❈۴❈
دو لعبت باز را بی‌پرده کردند ره سرمه به میل آزرده کردند
چو یوسف گم شد از دیوان دادش زمانه داغ یعقوبی نهادش
❈۵❈
جهان چشم جهان بینش ترا داد بجای نیزه در دستش عصا داد
چو سالار جهان چشم از جهان بست به سالاری ترا باید میان بست
❈۶❈
ز نزدیکان تخت خسروانی نبشته هر یکی حرفی نهانی
که زنهار آمدن را کار فرمای جهان از دست شد تعجیل بنمای
❈۷❈
گرت سر در گلست آنجا مشویش و گر لب بر سخن با کس مگویش
چو خسرو دید که ایام آن عمل کرد کمند افزود و شادروان بدل کرد
❈۸❈
درستش شد که این دوران بدعهد بقم با نیل دارد سرکه با شهد
هوای خانه خاکی چنین است گهی زنبور و گاهی انگبین است
❈۹❈
عمل با عزل دارد مهر با کین ترش تلخیست با هر چرب و شیرین
ز ریگش نیست ایمن هیچ جوئی مسلم نیست از سنگش سبوئی
❈۱۰❈
چو دربند وجودی راه غم گیر فراغت بایدت راه عدم گیر
بنه چون جان به باد پاک بربند در زندان سرای خاک بربند
❈۱۱❈
جهان هندوست تا رختت نگیرد مگیرش سست تا سختت نگیرد
در این دکان نیابی رشته تائی که نبود سوزنیش اندر قفائی
❈۱۲❈
که آشامد کدوئی آب ازو سرد کز استسقا نگردد چون کدو زرد
درخت آنگه برون آرد بهاری که بشکافد سر هر شاخساری
❈۱۳❈
فلک تا نشکند پشت دوتائی به کس ندهد یکی جو مومیائی
چو بی‌مردن کفن در کس نپوشند به ار مردم چو کرم اطلس نپوشند
❈۱۴❈
چو باید شد بدان گلگونه محتاج که گردد بر در گرمابه تاراج
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه که باشد تا تو باشی با تو همراه
❈۱۵❈
برافشان دامن از هر خوان که داری قناعت کن بدین یک نان که داری
جهانا چند ازین بیداد کردن مرا غمگین و خود را شاد کردن
❈۱۶❈
غمین داری مرا شادت نخواهم خرابم خواهی آبادت نخواهم
تو آن گندم‌نمای جوفروشی که در گندم جو پوسیده پوشی
❈۱۷❈
چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو جوی ناخورده گندم خوردم از تو
تو را بس باد ازین گندم‌نمائی مرا زین دعوی سنگ آسیائی
❈۱۸❈
همان بهتر که شب تا شب درین چاه به قرصی جو گشایم روزه چون ماه
نظامی چون مسیحا شو طرفدار جهان بگذار بر مشتی علف‌خوار
❈۱۹❈
علف‌خواری کنی و خرسواری پس آنگه نزل عیسی چشم داری
چو خر تا زنده باشی بار می‌کش که باشد گوشت خر در زندگی خوش

فایل صوتی خمسه بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

رضا
2018-08-12T14:06:18
علف خواری کنی و خر سواریپس آنگه نزل عیسی چشم داری (طعام بهشتی که به عیسی نازل می شده، برکت)
رضا
2018-08-12T14:09:02
چو باید شد بدان گلگونه محتاج که گردد بر در گرمابه تاراجچه احتیاج به مواد آرایشی است که در گرمابه به قیمت گزاف بخرد
رضا
2018-08-12T14:10:07
تو آن گندم نمای جو فروشیکه در گندم جو پوسیده پوشی
رضا
2018-08-12T14:11:39
چو خر تازنده باشی بار می‌کشکه باشد گوش خر در زندگی خوش (کنایه از بی خیالی)
امین
2023-01-30T21:46:52.5938077
درود بر همگی عزیزان درباره بیت ۸ حکیم نظامی تنها نابیناشدن رو وجه شبه یعقوب نبی و هرمزشاه ساسانی در نظر نگرفته. به نظرم ناعدالتی رو هم میتونیم وجه شبه بین این دو بگیریم. همانگونه که بیرون راندن خسروپرویز از دربار به دور از عدالت بود و هرمز شاه چنین کرد ، تبعیض یعقوب نبی بین یوسف نبی و دیگر فرزاندانش هم از عدالت فاصله داشت و کیفر هردو از دست دادن نور چشم بود... .