نظامی:چو پیر سبزپوش آسمانی ز سبزه برکشد بیخ جوانی
❈۱❈
چو پیر سبزپوش آسمانی
ز سبزه برکشد بیخ جوانی
جوانان را و پیران را دگر بار
به سرسبزی در آرد سرخ گلزار
❈۲❈
گل از گل تخت کاوسی بر آرد
بنفشه پر طاووسی بر آرد
بسا مرغا که عشقآوازه گردد
بسا عشق کهن کان تازه گردد
❈۳❈
چو خرم شد به شیرین جان خسرو
جهان میکرد عهد خرمی نو
چو از خرمبهار و خرمیدوست
به گلها بردرید از خرمی پوست
❈۴❈
گل از شادی علم در باغ میزد
سپاه فاخته بر زاغ میزد
سمن ساقی و نرگس جام در دست
بنفشه در خمار و سرخ گل مست
❈۵❈
صبا برقع گشاده مادگان را
صلا درداده کار افتادگان را
شمال انگیخته هر سو خروشی
زده بر گاو چشمی پیل گوشی
❈۶❈
زمین نطع شقایقپوش گشته
شقایق مهد مرزنگوش گشته
سهی سرو از چمن قامت کشیده
ز عشق لاله پیراهن دریده
❈۷❈
بنفشه تاب زلف افکنده بر دوش
گشاده باد نسرین را بناگوش
عروسان ریاحین دست بر روی
شگرفان شکوفه شانه در موی
❈۸❈
هوا بر سبزه گوهرها گسسته
زمرد را به مروارید بسته
نموده ناف خاک آبستنیها
ز ناف آورده بیرون رستنیها
❈۹❈
غزال شیرمست از دلنوازی
بگرد سبزه با مادر به بازی
تذروان بر ریاحین پر فشانده
ریاحین در تذروان پر نشانده
❈۱۰❈
زهر شاخی شکفته نوبهاری
گرفته هر گلی بر کف نثاری
نوای بلبل و آوای دراج
شکیب عاشقان را داده تاراج
❈۱۱❈
چنین فصلی بدین عاشقنوازی
خطا باشد خطا بیعشقبازی
خرامان خسرو و شیرین شب و روز
بهر نزهتگهی شاد و دلافروز
❈۱۲❈
گهی خوردند می در مرغزاری
گهی چیدند گل در کوهساری
ریاحین بر ریاحین باده در دست
به شهرود آمدند آن روز سرمست
❈۱۳❈
جنیبت بر لب شهرود بستند
به بانگ رود و رامشگر نشستند
حلاوتهای شیرین شکرخند
نی شهرود را کرده نی قند
❈۱۴❈
همان رونق ز خوبیش آن طرف را
که از باران نیسانی صدف را
عبیر ارزان ز جعد مشکبیزش
شکر قربان ز لعل شهدخیزش
❈۱۵❈
ز بس خنده که شهدش بر شکر زد
به خوزستان شد افغان طبرزد
قد چون سروش از دیوان شاهی
به گلبن داده تشریف سپاهی
❈۱۶❈
چو گل بر نرگسش کرده نظاره
به دندان کرده خود را پاره پاره
سمن کز خواجگی بر گل زدی دوش
غلام آن بناگوش از بن گوش
کامنت ها