گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نظامی:فروزنده شبی روشن‌تر از روز جهان روشن به مهتاب شب‌افروز

❈۱❈
فروزنده شبی روشن‌تر از روز جهان روشن به مهتاب شب‌افروز
شبی باد مسیحا در دماغش نه آن بادی که بنشاند چراغش
❈۲❈
ز تاریکی در آن شب یک نشان بود که آب زندگی در وی نهان بود
سوادی نه بر آن شبگون عماری جز آن عصمت که باشد پرده‌داری
❈۳❈
صبا گرد از جبین جان زدوده ستاره صبح را دندان نموده
شبی بود از در مقصودجوئی مراد آن شب ز مادر زاد گوئی
❈۴❈
ازین سو زهره در گوهر گسستن وز آن سو مه به مروارید بستن
زمین در مشک پیمودن به خروار هوا در غالیه سودن صدف‌وار
❈۵❈
ز مشک افشانی باد طربناک عبیرآمیز گشته نافه خاک
دماغ عالم از باد بهاری هوا را ساخته عود قماری
❈۶❈
سماع زهره شب را در گرفته مه یک هفته نصفی برگرفته
ثریا بر ندیمی خاص گشته عطارد بر افق رقاص گشته
❈۷❈
جرس جنبانی مرغان شب‌خیز جرسها بسته در مرغ شب‌آویز
دد و دام از نشاط دانه خویش همه مطرب شده در خانه خویش
❈۸❈
اگر چه مختلف آواز بودند همه با ساز شب دمساز بودند
ملک بر تخت افریدون نشسته دل اندر قبله جمشید بسته
❈۹❈
فروغ روی شیرین در دماغش فراغت داده از شمع و چراغش
نسیم سبزه و بوی ریاحین پیام آورده از خسرو به شیرین
❈۱۰❈
کزین خوش‌تر شبی خواهد رسیدن؟ وزین شاداب‌تر بوئی دمیدن؟
چرا چندین وصال از دور بینیم اگر نوریم تا در نور بینیم
❈۱۱❈
و گر خونیم خونت چون نجوشد و گر جوشد به من‌بر چند پوشد
هوائی معتدل چون خوش نخندیم تنوری گرم نان چون در نبندیم
❈۱۲❈
نه هر روزی ز نو روید بهاری نه هر ساعت به دام آید شکاری
به عقل آن به که روزی خورده باشد که بی‌شک کار کرده کرده باشد
❈۱۳❈
بسا نان کز پی صیاد بردند چو دیدی ماهی و مرغانش خوردند
مثل زد گرگ چون روبه دغا بود طلب من کردم و روزی ترا بود
❈۱۴❈
ازین فکرت که با آن ماه می‌رفت چو ماه آن آفتاب از راه می‌رفت
دگر ره دیو را دربند می‌داشت فرشتش بر سر سوگند می‌داشت
❈۱۵❈
ازین سو تخت شاهنشه نهاده وشاقی چند بر پای ایستاده
به خدمت پیش تخت شاه شاپور چو پیش گنج بادآورد گنجور
❈۱۶❈
و زان سو آفتاب بت‌پرستان نشسته گرد او ده نارپستان
فرنگیس و سهیل سروبالا عجب‌نوش و فلک‌ناز و همیلا
❈۱۷❈
همایون و سمن‌ترک و پریزاد ختن خاتون و گوهر ملک و دلشاد
گلاب و لعل را بر کار کرده ز لعلی روی چون گلنار کرده
❈۱۸❈
چو مستی خوان شرم از پیش برداشت خرد راه وثاق خویش برداشت
ملک فرمود تا هر دلستانی فرو گوید به نوبت داستانی
❈۱۹❈
نشسته لعل‌داران قصب‌پوش قصب بر ماه بسته لعل بر گوش
ز غمزه تیر و از ابرو کمان‌ساز همه باریک‌بین و راست‌انداز
❈۲۰❈
ز شکر هر یکی تنگی گشاده ز شیرین بر شکر تنگی نهاده

فایل صوتی خمسه بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

عرشیان
2017-01-06T10:48:41
بیت 29 شاهنشه صحیح میباشد
عرشیان
2017-01-06T10:56:00
نظر جناب ارغون کاملا صحیح میباشد زیرا در بخش 40 دقیقا به این اسامی اشاره شده .
ارغنون
2012-02-02T11:34:06
و زان سو آفتاب بت‌پرستاننشسته گرد او ده نار پستانفرنگیس و سهیل سرو بالاعجب نوش و فلکناز و همیلاهمایون و سمن ترک و پریزادختن خاتون و گوهر ملک و دلشادبا عرض ادب و احترام ، محضر ادب دوستان ایران زمین :همانطور که در سه بیت بالا ملاحظه میفرمائید خصوصاً در بیت اول ، نظامی از ده نفر یاد میکند « نشسته گرد او ده نار پستان »و در دو بیت بعدی ، اسامی آن « ده » نفر را یک به یک نام میبرد . با این حساب حرف « و » در بیت آخر ، حرفی اضافه بوده و به نظر بنده می بایست حذف شود . چون ایجاد شبهه میکندو با بودن حرف « و » ، تعداد نفرات حاضر را به یازده نفر می رساند و چنان به نظر میرسد که :« دلشاد » نیز ، یکی از آن نفرات میباشد . در صورتی که در معنای شعر ، « دلشاد » صفتی است که به « گوهر ملک » داده شده . در هر حال بنده مطیع نظرات استادان و اهل فنمیباشم و آنچه به نظرم میآمد درست است ، بیان کردم . ممنون و متشکر .
فرهود
2023-10-31T20:58:08.5399832
قمار یا قماره، جایی است در جزیره جاوه که عود ( عود قماری ) منسوب بدان است ( دزی .ج ۲ص ۴٠۴ قماره ) . توضیح یاقوت در معجم‌البلدان آنرا جایی در هند می‌داند و گوید عود بدان منسوب است عامه آنرا چنین تلفظ کنند و اهل معرفت [ قامرون ] گویند . مولف برهان آنرا نام شهری میداند در هند که عود قماری و عنبر اشهب و طاوس خوب از آن شهر آورند .