نظامی:چو رود باربد این پرده پرداخت نکیسا زود چنگ خویش بنواخت
❈۱❈
چو رود باربد این پرده پرداخت
نکیسا زود چنگ خویش بنواخت
در آن پرده که خوانندش حصاری
چنین بکری بر آورد از عماری
❈۲❈
دلم خاک تو گشت ای سرو چالاک
برافکن سایه چون سرو بر خاک
از این مشگین رسن گردن چه تابی
رسن درگردنی چون من نیابی
❈۳❈
اگر گردن کشی کردم چو میران
رسن در گردن آیم چون اسیران
نگنجد آسمان در خانه من
دو عالم در یکی ویرانه من
❈۴❈
نتابد پای پیلان خانه مور
نباشد پشه با سیمرغ هم زور
سپهری کی فرود آید به چاهی
کجا گنجد بهشتی در گیاهی
❈۵❈
سری کو نزل دربان را نشاید
نثار تخت سلطان را نشاید
به جان آوردن دوشینه منگر
به جان بین کاوریدم دیده بر سر
❈۶❈
در آن حضرت که خواهش را قدم نیست
شفیعی بایدم وان جز کرم نیست
به عذر کردن چندین گناهم
اگر عذری به دست آرم بخواهم
❈۷❈
زنم چندان زمین را بوس در بوس
که بخشایش برآرد کوس در کوس
به چهره خاک را چندان خراشم
کزان خاک آبروئی بر تراشم
❈۸❈
بساطت را به رخ چندان کنم نرم
که اقبالم دهد منشور آزرم
چنین خواندم ز طالع نامه شاه
که صاحب طالع پیکان بود ماه
❈۹❈
من آن پیکم که طالع ماه دارم
چو پیکان پای از آن در راه دارم
ز جوش این دل جوشیده با تو
پیامی داشتم پوشیده با تو
❈۱۰❈
بریدم تا پیامت را گذارم
هم از گنج تو وامت را گذارم
دهانم گر ز خردی کرد یک ناز
به خرده در میان آوردمش باز
❈۱۱❈
زبان گر برزد از آتش زبانه
نهادم با دو لعلش در میانه
و گر زلفم سر از فرمان بری تافت
هم از سر تافتن تادیب آن یافت
❈۱۲❈
و گر چشمم ز ترکی تنگیی کرد
به عذر آمد چو هندوی جوانمرد
خم ابروم اگر زه بر کمان بست
بزن تیرش ترا نیز آن کمان هست
❈۱۳❈
و گر غمزه‌ام به مستی تیری انداخت
به هشیاری ز خاکت توتیا ساخت
گر از تو جعد خویش آشفته دیدم
به زنجیرش نگر چون در کشیدم
❈۱۴❈
چو مشعل سر در آوردم بدین در
نهادم جان خود چون شمع بر سر
اگر خطت کمربندد به خونم
نیابی نقطه‌وار از خط برونم
❈۱۵❈
و گر گیرد وصالت کار من سست
به آب دیده گیرم دامنش چست
عقیقت گر خورد خونم ازین بیش
به مروارید دندانش کنم ریش
❈۱۶❈
من آن باغم که میوش کس نچیدست
درش پیدا کلیدش ناپدیدست
کسی گر جز تو بر نارم کشد دست
به عشوه زاب انگورش کنم مست
❈۱۷❈
جز آن لب کز شکر دارد دهانی
ز بادامم نیابد کس نشانی
اگر چون فندقم بر سر زنی سنگ
ز عنابم نیابد جز تو کس رنگ
❈۱۸❈
بر آنکس چون دهان پسته خندم
که جز تو پسته بگشاید ز قندم
کسی کو با ترنجم کار دارد
ترنج آسا قدم بر خار دارد
❈۱۹❈
رطب چینی که با نخلم ستیزد
ز من جز خار هیچش برنخیزد
دهانی کو طمع دارد به سیبم
به موم سرخ چون طفلش فریبم
❈۲۰❈
اگر زیر آفتاب آید ز بر ماه
بدین میوه نیابد جز تو کس راه
فایل صوتی خمسه بخش ۸۴ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها