حکیم نزاری:به وسع توانایی و تاب و توش دمادم به خدمت زیادت بکوش
❈۱❈
به وسع توانایی و تاب و توش
دمادم به خدمت زیادت بکوش
فرامُش مکن خویش را ای پسر
که ایمن نباشی به مال و به سر
❈۲❈
چو خواهی که کسب سعادت کنی
به ناچار خدمت زیادت کنی
به بسیار خدمت توقّع مدار
که منّت پذیرد خداوندگار
❈۳❈
برو حقّ خدمت به منّت بگیر
به خدمت میان بند و منّت پذیر
به هر حال واجب کند بر خَدَم
که دارد ره پادشا محترم
❈۴❈
به هر چیز کاسایش و امن اوست
بکوشد در آن و بسازد نکوست
وگرچه نه فرموده ی پادشاست
چو در راحت او بکوشد رواست
❈۵❈
ز هرچ اندر آن رنج و خرج و زیان
بود پادشا را مرو در میان
مبر رنج در کارهای حقیر
که فایت شود از شغل خطیر
❈۶❈
چنان هم مشو غرق شغل عظیم
که اشغال کوچک بماند به نیم
اگر از تو مهمل شود کار خُرد
خلل هاش اندک نباید شمرد
❈۷❈
به یک شعله در بیشه ی معتبر
بر آرد دمار آتش از خشک و تر
به اول چکد قطره قطر از سحاب
به آخر جهانی فروگیرد آب
❈۸❈
خلل در چنین ورطه بی اشتباه
به تخصیص باشد سوی پادشاه
مهمّات ازین نوع مهمل ممان
که بر تو شود پادشا بد گمان
❈۹❈
وزان پس شود کار بر تو دراز
نظر اندک اندک کشد از تو باز
دو حدّ است خدمتگر شاه را
کند هر دو، حاصل کند راه را
❈۱۰❈
ز یک روی نزدیک مهتر مهست
که فرمان پذیر است و فرمانبر است
چو در خدمت حضرت پادشاست
ز روی تذلّل بقامت دوتاست
❈۱۱❈
چو رخت ترفّع به میدان کشد
کله گوشه بر اوج کیوان کشد
تذلّل نماید ز روی شکست
چو در صدر سلطان کمر کرد دست
❈۱۲❈
ترفّع کند از برای شکوه
سرافراز گردد میان گروه
اگر این شرایط نگردد ز جای
بنای امانی بماند بپای
❈۱۳❈
نه هرکس که شایسته تر پیش شاه
بُوَد معتبر تر به اقبال و جاه
بخدمت هر آن کس که پر کارتر
به قربت همان کس سزاوار تر
❈۱۴❈
چو دایم بُوَد حاضر پیشگاه
کند خویشتن عرضه در پیش شاه
نبینی که تاک رز بارور
زند دست بر شاخ نزدیکتر
❈۱۵❈
به شاخی که زد دست، شد پایبند
نه موقوف باشد به شاخ بلند
چو کردی در انواع خدمت جهاد
گرفتی محل همه اعتماد
❈۱۶❈
به هر وقت در وقت مجلس ادب
نگهدار و بیهوده مگشای لب
به دل در همان هیبت و بیم وباس
که در ابتدا بود واجب شناس
❈۱۷❈
به گفتار و کردار در هیچ کار
مشو پیش البته گستاخ وار
که در مجلس پادشا ای پسر
در آثار امن است و پنهان خطر
❈۱۸❈
وزین تا بدان نیست راه دراز
نگه کن به غور نشیب و فراز
تو مزدوری و پادشا کدخدای
به خدمت میان بند و بازو گشای
❈۱۹❈
بُوَد شخص مزدور در غبن و رنج
خداوندِ ده بر سر مال و گنج
بجِد باش در خدمت پادشاه
به هر کار محکم فروبند راه
❈۲۰❈
چو هشیار باشی و فرمان بری
نپیچی به هر کار در سرسری
اگر برنیاید مرادت رواست
مراد تو فرموده ی پادشاست
❈۲۱❈
وگر سرسری پیش گیری و سست
ملامت کند ضربت طعن چُست
گرفتم ک مقصود حاصل کنی
چه مقصود؟ جون سعی باطل کنی
کامنت ها