حکیم نزاری:غرض آن که بر هرچه عادت کنی ضرورت به عادت اعادت کنی
❈۱❈
غرض آن که بر هرچه عادت کنی
ضرورت به عادت اعادت کنی
چنان روز مجلس که با عقل و رأی
ز مجلس توانی شدن با سرای
❈۲❈
چو هم صحبتِ هوش باشی مدام
غلامی کند خود مدامت مدام
همت میرساند به آرامگاه
همت می دراندازد از ره به چاه
❈۳❈
چو با می بسازی غلامی کند
به تمییز تو شادکامی کند
و گر زان که با مِی کنی سرکشی
تو خود آخرالامر کیفر کشی
❈۴❈
اگر چه جوانمردیش رسم و خوست
ولی ناجوانمردیی هم دروست
بود راست چون گاو نُهدوره می
تو بر هشتمین باش قانع ز وی
❈۵❈
چو پیمانه پر گشت دیگر مریز
چو بشکست صف بیتوقّف گریز
مدو از پی مسهلِ کارگر
مکن قصدِ جان زهرِ قاتل مخور
❈۶❈
مشو غرّه اوّل که بنوازدت
که گر پیل مستی بیندازدت
ستیزه مکن باز بر دستِ خویش
سرِ عجز و بیچارگی گیر پیش
❈۷❈
چو تو جانبِ او نگه داشتی
برون آرد از عینِ جنگ آشتی
کامنت ها