حکیم نزاری:مکن تا توانی به ناجنس میل منه خانه بنیاد بر راهِ سیل
❈۱❈
مکن تا توانی به ناجنس میل
منه خانه بنیاد بر راهِ سیل
بود صحبت ناسزا فیالمثل
چو مستی که افعی نهد در بغل
❈۲❈
ز جاهل بترس این مثل هم خوش است
که در زیر خاکسترش آتش است
حذر کن ز هم صحبتِ ناپسند
که از تَخم حنظل محال است قند
❈۳❈
چو ضایع کنی بهرۀ روزگار
پشیمانی آن گه نیاید به کار
حریفی مکن با فراتر نشین
وگرنه به حسرت بر آذرنشین
❈۴❈
به صابون بشوی از فرومایه دست
وز آن کالفتش با فرومایه هست
فرومایه را رَه مده زینهار
که هرگز به خیرت نیاید به کار
❈۵❈
به کُل از حریفِ مُعَربد ببُر
که از خود ندارد خبر چون شتر
بدان تا بدانی که معنیِ دوست
حریفِ وفادارِ پاکیزه خوست
❈۶❈
دو مشکل بود هر دو در در کثیف
که بد مست و بد خفت باشد حریف
ازین هر دو واجب شناس احتراز
وگر نه مکن کار بر خود دراز
❈۷❈
اگر عاجز آیی به دفع بلا
به دستِ جنونی شوی مبتلا
کامنت ها