حکیم نزاری:کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من حاصلی نیست ز اندیشه ی بی حاصل من
❈۱❈
کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من
حاصلی نیست ز اندیشه ی بی حاصل من
دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر
هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من
❈۲❈
می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا
طمعی نیست ز جان کندن بر باطل من
این غزل گو بنمایید به صاحب فتوی
تا نخواهد به شریعت دیت از قاتل من
❈۳❈
می روم بی خبر از خویشتن و مشکل آنک
کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من
بوی خون جگر سوخته آید تا حشر
از زمینی که در آن راه بود منزل من
❈۴❈
از که یاری طلبم در که گریزم چه کنم
جز غم دوست کسی نیست دگر قابل من
هیچ دل در همه آفاق جهان از خوبان
طاقت جور نیارد که دل غافل من
❈۵❈
دشمن جان نزاری دل بی عافیت است
راست گویی دل من نیست ز آب گل من
کامنت ها