حکیم نزاری:کو شیفته ای کجاست چون من بر باد فراق داده خزمن
❈۱❈
کو شیفته ای کجاست چون من
بر باد فراق داده خزمن
بگذاشته جان و تن معطل
بی جان چه کنم کجا برم تن
❈۲❈
بی جان چه کند سفر ، مجویید
چیزی که کسی نیافت از من
در کوره ی آتش جدایی
نی من که چو موم گردد آهن
❈۳❈
با دل گفتم که پرده راز
یکباره ز روی بر میفکن
گفت این چه حکایت است رفتم
من هم چو تو نیستم تو جان کن
❈۴❈
من گرد دهان دوست گردم
نی هم جو توام به کام دشمن
می گرد به گرد سر چو گردن
از طوق وفا کشید گردن
❈۵❈
ای نور دو دیده ی نزاری
بی روی تو نیست دیده روشن
فریاد رسم ز هجر فریاد
مگذار چنینم آخر ای جَن
کامنت ها