گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو بی‌خبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو

❈۱❈
رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو بی‌خبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو
جانِ به لب رسیده را در قدمِ صبا کشم گربه من آورد شبی مژدۀ اتّصالِ تو
❈۲❈
مهرِ تو بر که افکنم بوی تو از که بشنوم هم به خیالِ رویِ تو کیست دگر همالِ تو
یار به هیچ داستان نیست به اعتبارِ من سرو به هیچ بوستان نیست به اعتدالِ تو
❈۳❈
آیتِ صبحِ قدرتی پرتوِ نورِ عزّتی عقل از آن نمی‌رسد در صفتِ کمالِ تو
عینِ صفا کجا بدی در دلِ مهربان من گرنه ز مهرِ آسمان فیض دهد جمالِ تو
❈۴❈
گردن صد هزار دل قیدِ جمال کرده‌اند حلقۀ دام زلفِ تو دانۀ دام خالِ تو
جز به نسیمِ وصلِ تو نیست امیدِ زندگی واسطۀ حیات شد رایحۀ شمالِ تو
❈۵❈
شیفتگی و بی‌خودی چون نکنم که عقلِ من تا بچشد جرعه‌ ای نیست شد از زلالِ تو
بس که به روزگارها قصّه تو نزاریا نقل سفینه‌ها کنند از پی انتقالِ تو

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۰۳۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها