حکیم نزاری:تا شود از پیش ماه پرده برانداخته خیز به یک چاره کن چار ه ی ما ساخته
❈۱❈
تا شود از پیش ماه پرده برانداخته
خیز به یک چاره کن چار ه ی ما ساخته
کیست که با ما قدم پیش نهد در سلوک
دنیی و دین مردوار هر دو برانداخته
❈۲❈
گردِ جهان در نگر تا به تولّای دوست
بر همه عالم علم کیست برافراخته
گر بنسازد رقیب ور بنوازد جبیب
هر دو برِ ما یکی سوخته و ساخته
❈۳❈
راست بگویم منم در طلب نقدِ وقت
خرمن هر قوم را بیخته و یاخته
یک جهت و یک صفت گرچه نی ام مردوار
در قدمِ دوستان هر دو جهان باخته
❈۴❈
بس بود ار باشدم حّدِ طفیلِ سلوک
تا نشود کی شوم پخته و پرداخته
لشکرِ سودایِ دوست بُنگهِ من چول کرد
بس که شبیخونِ عشق بر سر من تاخته
❈۵❈
هست در امکانِ عقل از پیِ صید ای عجب
بازی با زان نگر فاخته با فاخته
هم چو نزاری کند بنگهِ باطل خراب
هر که مُحق را به حق دیده و بشناخته
❈۶❈
هم تو حجابِ خودی بیش نزاری مباش
تا شود از پیشِ ما پرده برانداخته
این همه تعویق چیست عذر منه ساقیا
خیز به یک چاره کن چارۀ ما ساخته
کامنت ها