حکیم نزاری:زلف تو چون چشم مست تاب گرفته آتش رخساره ی تو آب گرفته
❈۱❈
زلف تو چون چشم مست تاب گرفته
آتش رخساره ی تو آب گرفته
شب همه شب چشم من بمانده در انجم
چشم تو را تا به روز خواب گرفته
❈۲❈
چین عرق¬چین تو چو نیفه ی نافه
خاصیت بوی مشک ناب گرفته
طره ی زلف تو گرد ماه جمالت
هم چو ذنب پیش آفتاب گرفته
❈۳❈
مالک حسن تو در ممالک خوبی
ملک به سر پنجه ی خضاب گرفته
مونس من کیست در مقام محبت
آن که خرد زو خطا صواب گرفته
❈۴❈
آتش و آب است ممتزج که به حکمت
صورت او صفوت شراب گرفته
کنیت و نامش چو جم کرده خردمند
پس می از آن جمله انتخاب گرفته
❈۵❈
ای دل شوریده ی نزاری مسکین
بس که به خون خودت شتاب گرفته
لاف مزن بس که مرغ عیش و نشاطم
ترک هوای دل خراب گرفته
❈۶❈
من نروم بر پی توهم چو تو خود بین
عقل ازین ورطه اجتناب گرفته
خاک بر آن سر که نیست معتقد او
پس روی آل بوتراب گرفته
کامنت ها