حکیم نزاری:ای به دیدار تو جانم آرزومند آمده پای تا سر همچو زلفت بند در بند آمده
❈۱❈
ای به دیدار تو جانم آرزومند آمده
پای تا سر همچو زلفت بند در بند آمده
بیش تر فریاد رس جانا که از بس اشتیاق
کار من در یک نفس با قطع و پیوند آمده
❈۲❈
بیش ازین طاقت ندارم در فراق روی تو
یعلم الله نیز اگر حاجت به سوگند آمده
روزگاری دیر باید تا توانم باز گفت
آنچه بر من بنده زاندوه خداوند آمده
❈۳❈
هر نفس جانم رسد از آرزومندی به لب
تا نپنداری نزاری از تو خرسند آمده
کامنت ها