حکیم نزاری:مسیح اگر به نفس کرد مردهای زنده بیا که مرده به می زنده می کند بنده
❈۱❈
مسیح اگر به نفس کرد مردهای زنده
بیا که مرده به می زنده می کند بنده
غلام همّت دهقان و دست و بیل ویام
که شاخِ رز بنشاندهست و بیخ غم کنده
❈۲❈
مرا چه غم که ملامت کنند مدعیان
محیط کی به دهان سگان شود گنده
گذشته فایده برد از گذشته راست چنانک
رسد نصیبهٔ آینده هم به آینده
❈۳❈
بیار تا تو چه داری به نقد و کیسهٔ نقد
به نقدِ وقت نگهدار زر پاینده
مشو به طاعت بیطوعِ خویشتن مغرور
که بر عبادتِ ما میکند قضا خنده
❈۴❈
مگر عنایت حق دست گیرِ ما باشد
به یمن طالع میمون و بختِ فرخنده
برونِ زرق فروشان به ازرقِ تزویر
مزیّن است و درونشان به حشو آگنده
❈۵❈
ز بیمِ آتشِ دوزخ ز آب بر مشکن
بهادری نکند لشکریِّ ترسنده
شراب خواره چه ماند به ظالمی که چو سیل
به یک مصادره سد خان و مان برافکنده
❈۶❈
غنیمت است به جان جرعهای و تا یابی
بخر نزاری، مشنو که نیست ارزنده
کامنت ها