حکیم نزاری:زهی از عنبر سارا نغوله کمندست آن که داری یا نغوله
❈۱❈
زهی از عنبر سارا نغوله
کمندست آن که داری یا نغوله
ظریفت گفتن و چالاک رفتن
لطیفت گردن و زیبا نغوله
❈۲❈
چرا دربندِ زنجیرش فکندی
مگر دارد چو من سودا نغوله
برای صید دلها گاه گاهی
گره وا میکند عمدا نغوله
❈۳❈
به دعوی کاکلت از سرفرازی
به پیشانی درآمد با نغوله
به دادش لاجرم سروا بریدند
چو خامش کرد کاکل را نغوله
❈۴❈
ازین جا با دو شاخش بسته دارند
که بیرون آمد از یاسا نغوله
نزاری را بناگوشت بزد راه
که نه دل میبرد تنها نغوله
کامنت ها